خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

قصه بم۲

سالگرد زلزله بم بود همه شهر یه جوری بودند .آخه خانواده ای نبود که چند تا ازش تو زلزله نمرده باشه.خیلی خانواده ها از هم پاشیده شده بودند.یکی از دوستام بردسیر پزشک بود(۳۵۰ کلیلومتری بم)پا شد آمد بم که هم پیش ما باشه و از شوک خارج شیم و هم چون قبلا بم بوده سالگرد زلزله بم باشه .تو اون روز ما به مراسم سالگرد ایرج بسطامی رفتیم تو خانه خودش البته ویرانه باقی مانده.جمعیت زیادی آمده بودند و همچنین سالار عقیلی .

ایرج بسطامی ساکن بم نبوده و برای سرکش به خانواده میاد بم که اتفاق زلزله رخ میده و متاسفانه او هم مثل خیل عظیمی از هم وطنان جان به جان آفرین تسلیم میکنه.ایرج بسطامی که بعد مرگش معروف شد و با آن آهنگ های زیبا و مخصوصان گل پونه ها که اون روزها توی بم از هر گوشه و کناری (هر کسی که یه ضبط صوت-سی دی-ظبط ماشین و...)صدای زیبای او به گوش میرسید که داشت با هم شهری های داغدارش هم راهی میکرد.

تو شهر پر بود از چهره های غریبه که خود بمی ها میگفتند از اطراف آمدند و خود را بمی جا زدند و یه امکانات اولیه مثل چادر-یخچال و ...گرفتند و خیال رفتن هم ندارند و بیشتر از زلزله اینها بود که آزارشان میداد.بم پر شده بود از کارگرها -خیابان خواب ها -معتاد ها و مهاجرینی که معلوم نبود از کجا پیدا شده بودند.تو یه محوطه کانکس های ما بود .کانکس ها ۶ متری بود که بعضی ۹ متری که داخل کانکس دستشویی و حمام هم داشت و ایر کاندیشن و این کانکس ها معروف به کانکس های ژاپنی بود.سه نفر توی یک کانکس بودیم و شب های سرد کویر آغاز شده بود.نگهبانی داشتیم که با زن و بچه در یک کانکس کنار ما بود (حسین)که یکی از بچه هاشو تو زلزله از دست داده بود و دو پسر شیطون داشت.محل خدمت ما مشخص شد منطقه بروات یا به قول بمی ها بورا

که ۵ کیلومتری شهر بود و در زلزله به شدت ویران شده بود.توی یک ساختمان نیمه مخروب درمانگاه بود  که تزریقات -داروخانه و پزشک داشت و من رسمان کار را شروع کردم=پزشک پیام آور درمانگاه بروات شهر بم

توضیح اضافی:ما تعدادی پزشک بودیم که قرار بود طرح پزشک خانواده را به صورت پایلوت تو شهر بم اجرا کنیم .و بعد سراسری اجرا بشه که ناگهان در تیر سال بعد اعلام شد طرح پزشک خانواده اجرا میشود و ما پایلوت طرحی بودیم که اصلا اجرا نشد.

و داستان بم ادامه دارد.....

پی نوشت:

۱-دیشب شیفت بودم .بد نبود .پیرزنه آمده میگه میخوام نوار قلب بگیرم .میپرسم کسی برات نوشته ؟میگه نه؟میگم نسخه داری.دکترت گفته؟میگه نه؟میگه خودم میخوام بگیرم.من میگیرم تو نگاش کن ببین چیزیش نیست

۲-آمبولانس هلال احمر یه پیرمرد را با دل درد میاره شرح حال سنگ کلیه میده .دارو براش مینویسم و یه آزمایش ادرار.آزمایش نشون میده سنگ داره.نیروی هلال احمری که باهاش میاد میگه دکتر آزمایش نشون داده تو کدوم کلیه سنگ داره؟مثانه سنگ داره.اندازش چقدره؟نگاش میکنم میگم توی امریکا هم ازمایش ادرار این چیزا را نشون نمیده اینجا که جای خود داره

۳-۳ ماهه یه نامه دادم شورای ملی جوانان که :با توجه به مطالاعات فراوان و تجربه طولانی در امر اعتیاد و پزشک زندان و...آمادگی برگزاری کلاس-کنفرانس-کارگاه و...در مورد آشنایی و پیشگیری از اعتیاد  و تازه های اعتیاد و..را برای جوانان -خانواده و...به صورت افتخاری و رایگان دارم.حتی یه زنگ هم نزدن که ما نمیخواهیم .رفتم دنبال جواب نامه ام گفتن قراره به زودی ((بعد ۳ ماه))مطرح بشه اگر تشخیص داده شد مفید است در اولویتهای سازمان ملی جوانان قرار بگیره و شما بیایید برگزار کنید البته افتخاری و رایگان((احتما زیاد ۷۰ سال آینده.به نظر شما یه اولویت مهم تر از آشنایی و مبارزه با پدیده شوم اعتیاد که داره جوانان کشور را از پای در میاوره برای شورای ملی جوانان میشه پیدا کرد))



نظرات 13 + ارسال نظر
لژیونلا دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 14:15

سلام.
ممنون که جویای احوال هستین.
معلومه که درس میخونین و کم ب وب میایین.
موفق باشین.

من(رها)! دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 16:41

چقدر بم دلگیر بود اون روزا...
این مریضاتون جدا پدیده این!!!دی

حمید دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 16:52 http://dr_ahmadi.mihanblog.com/

سلام همکار گرامی من شما رو لینک کردم ببخشین اگه دیر متوجه شدم فقط یه خواهشی داشتم لطفا اسم لینک منو عوض کنین و بزارین( وب نوشته های یک جراح )ممنونم

دلژین دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 16:56 http://drdeljeen.com

بم چه روزایی رو گذرونده...

هستی دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 19:56 http://HASTIAMASOMI.BLOGFA.COM

تصمیمات خدا مرموزند اما همواره به نفع ما هستند !!!!

فهیمه دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 21:58 http://escalade.blogfa.com

پیرزنه باحال بوده هااااااا!

دیادیا بوریا دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 22:30 http://verach.blogfa.com

چه روزای بدی بود برای بم و مردمش
مرحوم بسطامی هم دقیقا همونطور که شما گفتید بعداز مرگش معروف شد هرچند که نزد هنریها با اون صدای مخملیش خیلی معروف بود
واقغا؛ باید به شما افرین گفت بابت این امر انسان دوستانه و به این سازمان جوانان ....نگم بهتره

سهند سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 12:25 http://www.sahand3.wordpress.com

اولویت اول فعلاْ میکروب کشی سیاسی هست دکتر... خود بخوان حدیث مفصل...

دخترک سه‌شنبه 4 آبان 1389 ساعت 21:41 http://nasinej.blogfa.com

پیرزن دوست داشتنیه

کار خدابی حکمت نیست اینطور نیست؟

پزشک من چهارشنبه 12 آبان 1389 ساعت 14:02 http://medician.blogfa.com

من از زلزله خاطرهی بدی دارم.امیدوارم هیچ وقت زلزله نیاد.ممنون که سر میزنین.

عدریج جمعه 12 آذر 1389 ساعت 19:28 http://alidarijani.blogfa.com

درود بر شما
با خواندن این مطلب دوباره یاد ان روزهای بسیار بسیار تلخ افتادم.... هنوز خم می گویم اگر این کار خدا نبود آتشش می زدم
بدرود

مونا جمعه 12 آذر 1389 ساعت 21:13 http://monanj.persianblog.ir

بم هنوز هم پر از غریبه هاست غریبه هایی بی نام و نشان.
موفق باشید

خاطره چهارشنبه 15 دی 1389 ساعت 20:17

با توجه به این پستتون
تا حالا به اینجا سر زدید؟
http://www.uswr.ac.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=142&newsview=979
این دانشگاه یک مرکز تحقیقات اعتیاد داره و محیط باز و اکتیوی هم داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد