خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

قصه های زندان ۳

جاعل بیسواد

ورودی های زندان باید بیان بهداری و یه معاینه بشوند و بیماری -اعتیاد و....مشخص بشه و اینها توی یه دفتر ثبت میشود.ورودی ها را دارم معاینه میکنم و فرم پر میکنم .

یکشون یه آدم ۲۵ ساله و بیسواد جرمشو میپرسم میگه جعل اسناد

نگاش میکنم .آخه مگه بیسواد هم میتونه اسنادو جعل کنه.

میپرسم ازش: بی سوادی دیگه

میگه :آره

میگم پس چطور سند جعل میکنی

میگه گرفتنمون با یه کارت گواهینامه جعلی و مجبور شدیم  و...به جعل اسناد  اعتراف کنیم

میگم خوبه حالا چند تا قتلو گردن نگرفتی


پی نوشت ها:

۱-یکی از زندانها را دارم براش دارو مینویسم میگه دکتر اگه میشه یه ((پوزبند ))هم بنویس

منظورش ماسکه

۲- یکی دیگشون میگه دکتر از اون ((بمالی ها ))هم یکی برام بنویس.

میگم چی؟

میگه:همونا که برای کمردرد میمالن

اینم منظورش ژل بود

۳- یه دکتری به اسم دکتر غفاری بچه شمال ((لنگرودی)) داشتیم زندان او بعد از دوران طرحش ۱۵ سالی میشه که در یکی از روستاهای دورافتاده اینجا مطب زده  و شبانه روز در خدمت مردمیه که نزدیک ترین اورژانس بهشون ۵۰ کیلومتر فاصله داره.سال پیش تو جاده میرفته که ماشین ازش سبقت میگیره و به یه کامیون برخورد میکنه و متاسفانه سرنشینش فوت میکنه .دکتر هم نگه میداره و میره کمک و....

اطرافیان کسی که فوت شده با هزاران ترفند و آشنا و...ثابت میکنن که این دکتر بوده که میزنه به ماشین پیکان و باعث میشه که پیکان با کامیون برخورد کنه و سرنشینش فوت کنه .دکتر بنده خدا هم  اینجا غریب بوده و هم هر چی هم تلاش میکنه دستش جای بنده نبوده و محکوم شد به ۶ ماه زندان (چون بهش رضایت ندادند  )و پرداخت دیه.به زندان آمد و تو زندان  هماهنگ کردیم  که بیاد تو بهداری و مدت محکومیتش را توی بهداری بگذرونه و داخل بند نره و پیش بقیه زندانی ها .انسانی شریف  و مردم دوست بود.۱۵ سال کار دور از خانه و کاشانه و زن وفرزند اینو نشون میداد

هفته پیش محکومیتش تموم شد و رفت

و متاسفانه دیروز خبر دار شدم که تصادف کرده و رفتم بیمارستان .متاسفانه توی ICU بستریه و توی  کما است


دعا کنید براش تو این شبها



نظرات 32 + ارسال نظر
لژیونلا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 11:11

وای..........
اینهم آخر و عاقبت تعهد!

تاسف بر انگیزه
نظام پزشکی هم که فقط حق عضویت میگیره
دیگه کار نداره آین پزشکا چی میشن
چی نمیشن
دعا کنید براش

مونا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 12:39 http://www.parandeyemosafer.persianblog.ir

واسه آقای دکتر خیلی متاسف شدم.امیدوارم خدا بهش شفا بده.... نوشته هاتون آگاه مکننده؛ عبرت آموز و ...تلخه!

سلام مرسی

لطف دارین

شهرزاد یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 12:54

سلام چند وقتی وبلاگتونو میخونم ...........گاهی فکر میکنم این همه تلخی رو چطور تحمل میکنید بخصوص این مطلب آخری که واقعا ناراحت کننده بود.....چرا بعضی آدما قدر انساندوستی رو نمیدونن؟؟فرهنگ ما چقدر پسرفت کرده ........خیلی متاسفم.

۱۵ سال زندگی در یک روستای دورافتاده و خدمت به مردم شب و روز کار ساده ای نیست
خدا خودش کمکش کنه
هنوز تو کماست
ICU

زری یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 13:13 http://myheart-z.blogspot.com/

خیلی دردآوره. جواب اینهمه خوبی واقعا اینه؟ گاهی به حکمت کارها شک می کنم. انگار توی این دنیا همه چی وارونه است

یک ایرانی یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 14:04 http://persianadventure.blogspot.com/

ای بابا! جناب دکتر بلیطش برنده شده فکر کنم!

محمد یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 14:17

سلام دکتر
نمی دونم چرا؟ ولی خیلی باهات احساس همذات پنداری می کنم. یه جورایی انگار خودم رو در کودکیها و نوجوانی هات می بینم. اصلا یه جورایی برام خیلی آشنایی. به هر حال از خدا می خوام بهت توفیق بده و سالم و سلامت بتونی به هم نوعان خدمت کنی. برای اون آقای دکتر آرزوی سلامتی و بهبودی دارم و متاسفم برای اون هم وطنایی که کار نیک ایشون رو چه خوب پاسخ دادن.

ما مخلصیم

دیادیا بوریا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 14:44 http://verach.blogfa.com

سلام دکتر
بنده خدا اون دکتره چقدر بد بیاری اورد
امیدوارم حالش خوب بشه....
چقدر خانواده اون پیکانی ادمهای بی خود و مزخرفی بودن
اون بمالی ها هم خوب چیزی بوده انگار براش

اره بنده خدا
همشهری و یا هم استانی شما محسوب میشه
بچه لنگروده

مهلا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 14:53

سلام دکتر جون.
وبلاگ خیلی خوبی داری من خیلی از وبلاگتون خوشم اومد و از شخصیت شما خیلی خوشم اومد مشخصه که چه آدمی هستید.
خواهر من هم سال 6 پزشکی هست وبلاگتون رو بهش معرفی کردم که بخونه.....
با این که شوهر من نظرش برعکسه منه(چون خودش دکترای مکانیک داره) و میگه من دکترها(پزشکها) رو قبول ندارم.من خیلی دکترها رو قبول دارم.
خدا پشت و پناهتون که این همه زحمت می کشید....
شاید سهم ما این باشد ....

مرسی

قفس گشوده یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 15:39 http://ghafasgoshoode.blogfa.com

فقط اومدم بگم عالیه.نصف وبلاگتون رو تو همین بار اولی که می بینمش خوندم.چقدر درد دارد این مملکت و چه تحملی دارید شما برای لمس این همه درد.خدا توفیقتان دهد.

یسنا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 16:01

مملکتیکه دکترشابعد15سال خدمت صادقانه باادمای جاعل اونم ازنوع بیسوادبفرستن1جا.......
...بندهم اسمیه براخودش
حیف جوون25سالههرچندبنظرم بلوف اومده جاعل واقعیش جرمابسختی قبول میکنه چه برسه به بیگناهش
طولانی شد....................................

جاعل که خوبه خواهر من
قاتل دزد
معتاد
و....ادم خلاف کار دیگه
بنده خدا را ارشاد کرده بودن اعتراف کرده بود به جعل
این بیچاره یه گواهینامه جعلی خریده بود

الهام یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 16:33

من مدتی که وبلاگتونو می خونم ولی هیج وقت نظر نمی ذارم ولی دیدم تو پست قبلی نوشته بودین که چرا کامنت نمیرارین من هم گوش کردم و کامنت گذاشتم دلم خیلی سوخت واسش دعا میکنم اینکار این مردم قدر خوبی و خوب بودن رو نمیدونند خیلی دنیای بدی شده

مرسی
خدا خودش کمکش کنه

من(رها)! یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 16:55

چقدر تاسف برانگیز بود...

دریا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 17:17 http://youhearts.blogfa.com/

سلام دوست خوبم از وبلاگ ارش اومدم به وبلاگت خوشم اومد خیلی جالب و خوندنی نوشتی فکرکنم از مشتریان دائمی وبلاگت میشم ایشالا....
========================
به این روزهای مقدس (محرم الحسین ) ایشالا این دکتر خوب میشه ومیره سر خونه وزندگیش.........
=========================
تا آبان رو کامل همه پست هات رو خوندم سر فرصت هم ایشالا لینکت می کنم ................

دلژین یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 17:34 http://drdeljeen.com

آخییییییییی واسش دعا میکنم

شیوا یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 19:14

خیلی برای ان اقای دکتر ناراحت شدم.اصولا هر وقت وبلاگ شما را میخونم مدتی اعصابم میریزه به هم.واقعیت تلخه دیگه؟!

شرمنده
متاسفانه جامعه ما با ناهنجاریهای عدبده ای دست به گریبانه و گذشتن از کتنار اینها مشکلی را حل نمیکنه
خیلی از این واقعیتها را باید گفت
اگر چه تلخ باشه

گاه زندگی انسانهایی را به بازی میگیرد که در همه ی اما و اگر هایش میمانیم و جز سکوت هیچ نمیتوانیم بگوییم . امیدوارم این پزشک شریف هرچه سریعتر بهبود پیدا کنه..آمین

عارفه یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 20:38 http://arefe.persianblog.ir

یعنی اینهایی که این بی گناه را به وسیله دوز و کلک انداختن زندان خدا را میشناختن؟!

عارفه یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 20:40 http://arefe.persianblog.ir

برای اینکه بهتر جوابتون را بگیرم اگر میشه سوالاتون را بپرسید که من بدونم دقیقا باید دنبال چی باشم.

خورشید یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 21:44 http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام
چند وقتی میشه وبتون رو می خونم . درسکوت .
مردم عجیبی داریم . با اینکه این دکتر عمرش رو برای کمک بهشون گذاشته ، جوابشو اینطوری دادن . بخاطر همین کارهاست که دیگه کسی کار خیر نمی کنه .
ایشاا... زودتر خوب شن .

عارفه یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 22:22 http://arefe.persianblog.ir

پزشک عمومی هستید؟!
اگر اینطور باشه که چون من خودم دامپزشکی میخونم و پرسیدم اونجا اصلا
مدرک شما را قبول ندارند و باید تقریبا ۸۰ واحد اونجا بگزرونید و امتحان بدید اگر قبول شدید...

محمد دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 01:34 http://0e0.blogsky.com

خسته نباشی دکتر...
از بعد از ظهر بغض کرده بودم واسه خودم. پی نوشت 3 رو که خوندم ترکید...
الهی،به حق همه ی مظلوما...

ستاره دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 09:03 http://yekmadaryekhamsar.blogfa.com/

سلام ...این اولین دفعه است که وبلاگتونو میخونم ..... خیلی آموزنده است و فکر میکنم خیلی خوب اطلاع رسانی میکنید... تا حالا خیلی از جو زندان خبر نداشتم ....امیدوارم موفق و شادکام باشید....

آنی دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 10:05 http://ngh2.blogsky.com

سلام دکتر
این چند پست آخر را خوندم
مطالبتون خیلی خوب بود
مخصوصا اون پوزبند
برای دکتر غفاری هم دعا می کنیم ..واقعا چیزی نمی تونم بگم...فقط سکوت...

بلور دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 11:14

سلام
انشا... هرچه زودتر خوب شود.

ونوس دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 11:44

چرا تلخ؟؟؟ همه توی زندگی هم تلخ دارند هم شیرین...

حمید دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 13:31 http://jarrah.tk

واقعا متاسفم که با جامعه پزشکی همچین برخوردهایی میشه
به قولی خون دل می خورد آنکس که حیایی دارد

ss دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 17:56

سلام
ببخشین 1سوال ازعارفه خانم که دامبزشکی میخونن دارم.
رشته تون چطوره اینده وایناش چی
برم دامبزشکی

علی دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 21:48 http://thinker.blogfa.com

واسه من سواله که اینها رو با کتک مجبور میکنن که این اتهامات رو قبول کنند. یا اینکه از کم سوادی اونها سوء استفاده میکنند .

معلومه برادر که

نرگس سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 18:43 http://kho0namo0n.blogfa.com

چه سرنوشت عجیبی داره این آقای دکتر. خدا به خونواده ش برش گردونه ان شا الله

زهرا چهارشنبه 24 آذر 1389 ساعت 14:20 http://www.didar1388.blogfa.com

واقعا ناراحت شدم....
دعا میکنم....
راستی با اجازه من لینکتون میکنم....اگه قابل دونستید شماهم این کارو بکنید...

فهیمه پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 00:09 http://escalade.blogfa.com

مملکت گل و بلبل....

منا یکشنبه 28 آذر 1389 ساعت 00:50

چرا بعضیا انقدر قدرنشناس و گربه صفتن؟ لیاقتشون همون درمانگاه 50 کیلومتر اونورتره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد