خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

روزانه ها

۱-زندانی را دارم معاینه میکنم

میگم مشکلت چیه؟

میگه:کاندومهای زانوم پاره شده

دومی میگه:سرم درد میکنه یه شربت سردرد برام بنویس

۲-معایب پزشک زندان بودن

دنبال خونه برای اجاره هستیم رفتیم بنگاه و یه جا معرفی کرده داریم با صاحب خونه دم در حرف میزنیم دوتا موتوری میرسن ۴ تا از آدمهای که به ارازل معروفن پیاده میشن

سلام دکتر .مخلصیم امری باشه درخدمتیم و....

صاحب خونه معلومه ترسیده

میپرسه شما دکتری؟

میگم :بله

میگه اینا دیگه کی بودن؟

میگم من پزشک زندانم اینها هم مدتی مریض های زندان بودن

فورا تا میفهمه پزشکیم کرایه را ۲۵ درصد بالاتر از چیزی که تو بنگاه گذاشته میگه

به شوخی میگم این که رسمش نیست تا فهمیدی پزشکم کرایه را بالا میگی خودت که دیدی براداران ارازل گفتن اگه امری داشته باشی در خدمتیم دکتر

نظرات 28 + ارسال نظر
پگاه چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 11:20

salam doktor
khoobin
man konkooriam
fek nemikardam ye pezeshk hasrati dashte bashe.vase man pezeshki yani hame chi
kheili khosham oomad az neveshtehatoon
weblog ke nadaram linketoon konam,home page kardametoon
bazam miam
felan

تشکر از لطفتون
موفق باشید

نوشین چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 11:48 http://www.drnooshin.blogfa.com

سلام دکتر جان
الهی
اره متاسفانه.......
سلامت باشین

لژیونلا چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 12:52

عاطفه چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 12:58 http://atefe1360.blogfa.com

سلام آقای دکتر لایق ندونستید تشریف بیاورید ؟این رسمش نیست .
خوشحال میشم .

چشم
مخلصیم
ما که سر میزنیم

حمید چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 14:01 http://jarrah.tk

کاند.مه خیلی با نمک بود

من(رها)! چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 14:57

چه چیزا!!!
من بودم بیشتر از ۲۵ درصد بالا می بردم!!!
دکتر نمی خواین بگین شما خونه ندارین که؟؟؟!!!

بگم یا نه

mona چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 15:06

akhey!doctore tefli!ama jedan kare un arazelo javabe aghaye sahebkhune kheyli bamaze bud!:D

دکتره خودم بودم دیگه

مستوره چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 15:59

سلام
اگرچه فکر می کنم کار کردن تو زندان یک مقدار سخت و کسالت بار باشه ولی احتمالاً بیماری مریضهای اونجا جالبتر از بیماری مردم عادیه..
موفق باشید

سخت و کسالت بار هست
ولی میگذره
و خیلی به دیدت به زندانی ها برمیگرده
اگر نگاهت به آنها به چشم انسانهای گرفتاری باشه که به هر دلیلی در این شرایط سخت گرفتار شده
و تو میتونی کمکی باشی براشون میگذره
ولی حال عادی خودتو تصور کن تو خلاف ترین نقطه شهر بخواهی بین اون همه آدم خلاف کار کنی
چی میشه؟

دلژین چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 17:41 http://drdeljeen.com

از همه اقشار بیچاره تریم اسممون هم که میاد همه نرخها دو برابر میشه

واقعا
تازه دعا که میخوان بکن برا کسی
میگن الهی پول تو جیب دکترا نره

مالزی نشین چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 17:47 http://mn64.persianblog.ir

سلام. خوشوقتم از آشناییتون...
-------------------------------------------
وجداناْ دکتر بودن هم دردرسریه ها!

همچنین
با اجازه لینکتون کردم

میثمک چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 17:48 http://meesmak.blogfa.com

سلام دکتر جان. خوشحال میشم . شما لینک کردی به من خبر بده

همچنین
چشم

متحرک چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 18:02 http://motaharrek.mihanblog.com

ممنون اقای دکتر.

یلدا چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 19:23 http://khaterestoon.blogsky.com

چه نون به نرخ روز خور شدن !!!!!!!!!!

سمیه چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 20:12

چه صابخونه فهیمی
حالا چرا تنها ؟خوب از تنهایی دربیاید ؟این مریضها هیشه خدا هستند تنها چیزی نیتس و زود تموم میشه عمره و مهمتره از عمر جونی که جای جبرانی هم نداره

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 21:31

این یه مورد خاطره تلخ نبود خوشحالم از این قضیه..شاد باشید

اون بالایی مزاحم نبودا منم بودم

بلندترین چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 21:58 http://www.bolandtarin.blogfa.com

درود
به نام پزشک زندانی شما را لینک کردم
امیدوارم ایرادی نداشته باشه...

به امید روزی که همه آدم ها آزاد و اهلی بشند
سپاس از نوشته هاتون

فلفل خانم پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 08:19 http://fellfooli.persianblog.ir

اینکه معایب نیستش این محاسنه هر کی گفت بالا چشتون ابروست سریع دوستان ارازلتون رو بفرستین

راه سوم.... پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 12:17 http://http://www.sheytanat25.persianblog.ir/

سلام
اتفاقی وبلاگ شما رو پیدا کردم
یه صفا و صداقت خاصی توی نوشته هات هست
یه جورایی هم می تونم بفهممت
یه جاهایی کارمون به هم ربط داره..
با احترام لینکت می کنم
دوست داشتی بیا با هم دوست باشیم[گل]

لیلیت پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 13:04 http://http:/www.lilith2010.blogfa.com

دکتر جان چه جای خوبی کار می کنی دلم می خواست یک مدت تو زندان کار می کردم

لیلیت پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 13:16

راستی ان مادر معتاد هم خودش قربانی است برادر و این نقص قانون ماست که بچه رو همراه مادر می فرسته زندان می تونه بفرسته بهزیستی بهرحال زندان مناسب بچه ها نیست می شد مجازات مادر را تغییر داد

درسته
اینها قربانیان شرایطی هستند که خود صد در صد مقصر نیستند
و این کودک دیگر قربانی مضاعف

valid پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 13:48 http://sonniweb.blogsky.com/

سلام اگه به بحث مذهبی شیعه و سنی علاقه داری یه سر بزن دانلود کلیپ و کتاب و هرچی بخوای نظر آزاده!
(بیا تافیلتر نشده)
در ضمن تو قسمت نظرات بنویس چه کلیپ، یا کتابی میخوای تا واسه دانلود بزارم.

نه من به احترام به مذهب و کیش مردم و عدم تجسس در مورد دین و سلوک مردم معتقدم

آخی نازی دلم گرفت

نمی دونم چی بگم!!!!

شاید جای اون پدر نیستیم

ولی اینو خوب می دونم که ممکن بود این اتفاق برعکس برای اون یکی پیش می اومد

گاهی باید خودمونو جای دیگران بذاریم

ولی تو زندگی م یاد گرفتم باید ببخشی تا بخشیده شی

باز نمی دونم حرف تا عمل بسیار است دکتر

چه بلایی دکتر

زهرا جمعه 3 دی 1389 ساعت 13:30 http://www.didar1388.blogfa.com

ریفلاکس جمعه 3 دی 1389 ساعت 21:32

دلم خواست پزشک زندان باشم، اراذل معروف اظهار اخلاص بکنن بهم!

راستی، طرح تموم شد. حالا در برزخ هستیم فعلا.

منا یکشنبه 5 دی 1389 ساعت 21:04

جالب بود. این همه به مریضای زندان رسیدید حالا وقتشه واستون جبران کنن.

shima پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 12:15 http://secretyouandi.blogfa.com/

خوب جوابشو دادی افرین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد