خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

سال 1389 چگونه گذشت برای شما؟

داره تموم میشه سال 1389

شاید با یک کلمه یا یک جمله نشه تمام اتفاقات سال را بیان کرد

ولی 

خوب یا بد

زشت یا زیبا

شاد یا عمگین

کامیاب یا ناکام

.......

داره تموم می شه

یا دیگه میشه گفت تموم شد 1389


سال 1389 برای شما چگونه بود؟


نظرات 32 + ارسال نظر
دکتر ارنست شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 22:12 http://drernest.persianblog.ir

برای جواب به سوالتون باید بگم هرسال دریغ از پارسال

شیما شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 22:28

۸۹ نحس ترین سال زندگیم بوده

یه سیب تنها شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 23:13

افتضاح بود...افتضاح...
افتضاح رو درست نوشتم ؟! با همین ض است دیگه ؟!
البته ۱۰ روزیه که زندگی شیرین شده که امیدوارم که شیرینیش الکی و مصنوعی و از نوع آسپارتام نباشه...

ناهید کوچولوو یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 00:44 http://mohandes-kocholooo.tk/

سال 89 بهترین سال بوده واسم

zahra یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 01:57

kheyli bad bood.khaharzade 21 salam to tasadof az byn raft.bazam shokresh ke badtar az iin nashod

پر تلاش و پرکار کم نتیجه

ره گذر یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 08:31 http://andaruni.blogsky.com

سالی با گردنه های تند. هنوز هم نفهمیدم به سلامت ازشان عبور کردم یا در ته دره ش سقوط کردم.

مستوره یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 08:48

کلاْ خوب بود ولی استرس و فراز و نشیبش زیاد بود
خدا رو شکر

حاشیه یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 09:33 http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

دلم می خواهد عزیزم

دلم می خواهد

تمام تلفن های جهان را

تو برداری

برداری که نگویم خسته ام

یا نگویم که جهان

چمدانیست روی دوشم

بی که در ایستگاهی زمین گذاشته باشم اش

بگویم که:ای ‏،به لطف شما

هستیم،زنده مانده ایم

اصلا میان ((ماندن ))و ((در ماندن))

یک ((در ))بسته مگر فاصله نیست؟

دلم می خواهد عزیزم

دلم می خواهد

به هر دری که می کوبم

پشت اش تو منتظر ایستاده باشی.

مستوره یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 10:46 http://shaparaksh.blogfa.com/

لطفاْ به کلبه ما هم سری بزنید

شیوا یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 11:45

سال همت مضاعف کار مضاعف نتیجه افتضاح!!

جک یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 17:55 http://herniation.blogfa.com

سال پر اتفاق و پیشبینی نشده ای بود.راستی نمره ورتبتونو بگید خصوصی یا غیر خصوصی البته هر طور که مایلید ولی کلا" دوست دارم بدونم چون فضا مجازیه

فرناز یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 18:28 http://farab22.blogfa.com

سال ۸۸ افتضاح بود. سال ۸۹ ترکشهای کاری ۸۸ کار خودشون را کردند و برادر جوون و نابغه ۲۶ ساله ام را بعد از نبردی جگرسوز با تومور مغزی از دست دادیم. از اون بدتر پدره که از غصه برادر لنفوم گرفته و چند روزیه که علائم فراموشی داره از خودش نشون میده.
برای سال ۹۰ هیچ آرزو و امیدی ندارم. همه آرزو و امیدم با رفتن برادرم رفته

کِلکــ شید یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 23:38 http://hoorshid.blogsky.com\

سال خوبی نبود

اما بازهم الاهی شکر...

سارا خانوم یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 23:54 http://sokotamazrezayatnist.blogsky.com

سلام رفیق
نبودم چند وقتی.........ولی بلاخره به روز شدم......و دوباره اومدم و شما رو خوندم.......
خوب.......سال ۸۹......یک سال پیرتر شدم.......یک سال بزرگتر........یک سال پخته تر........سالی پر از اتفاقات عجیب و غریب برای همه.......نمیدونم باید مثبت باشم یا منفی.........
ولی فقط میدونم...........دلم یکم تنوع میخواد.......
========================
پستی ازتون خوندم درباره کودکان قاتل.......اونجا پیامی نذاشتم ...........دلم گرفت........
ولی یاد خواهرم افتادم..........یک مدتی مددکار زندان بود........البته مددکار کودکان بزهکار........هنوز از یاد نمیبرم که هر شب وقتی برمیگشت......۱ ساعت مینشست سیر گریه میکرد..........هیچ کس........هیچ حرفی نمیزد..........پدرم میرفتن و بغلشون میکردن و خوب یادمه فقط اینو میگفتن: چاره ای دیگه هم هست؟جز صبر........تحمل......
میتونی یه فکری بکنی.......ولی گریه هم بد نیست.......تخلیه میشی........
خواهرم با دوستان نزدیکش یه انجمن تشکیل داد........برای حمایت از این کودکان با هوش......بهشون زبان یاد میداد......کتاب هدیه میکرد........باهاشون حرف میزد........سواد خوندن و نوشتن...........براشون وقت میزاشت....یک البوم گنده داشت پر از نقاشی های کودکان بزهکار.........یادگاری..........ولی با ارزشترین یادگاریش مربوط به یک پسر ۱۵ ساله بود که بعد از یکسال خوندن و نوشتن رو یاد گرفت برای خواهرم یک نامه تشکر نوشته بود.............
متهم بود به قتل.........زده بود کارفرمای خودشو کشته بود..........چون اون ادم ابله پسر بیچاره رو مورد شکنجه و آزار و اذیت ج ن س ی قرار داده بود.....پسر هم برای دفاع از خودش صاحب کار رو با کارد اشپزی کشته بود.......خدا میدونه خواهرم چقدر اون بچه رو دوست داشت..........حتی براش وکیل خوبی گرفت..........ولی خانواده اون شیطان کثیف در کمال ناباوری خواهرم..........حکم قصاص برای اون کودک بی پناه و بی کس رو خواستار بودن...
نتیجه دادگاه..........بی رحمانه بود........نا عادلانه....خواهرم خودش شخصا رفت و با خانواده مقتول صحبت کرد.........بهشون پیشنهاد پول داد........۳ برابر خون بهای اون ادم کثیف.......که به گمون خودم مرگ کمترین بود براش........انجمن ......با کمک ادمهای خیر کلی پول جمع کردن و بلاخره اون خانواده با گرفتن پول .....پسرو بخشیدن.........بعد از دو سال آزاد شد....خواهرم شخصا بهش کمک کرد.........الان اون پسر ۳۰ سالشه.....و یکی از بهترین معمارهای این مرز و بومه.........یک جورایی پسر خواهرمه.....
البته الان ......خواهرمو مجبور کردن به استعفا.......به خاطر اعتراض به نحوه عملکرد برخی بالا دستها.....بگذریم.......اینو گفتم......شاید چون لازم بود.........شاید چاره ای نباشه جز تحمل و صبر.......ولی.........هنوزم ادمهای خوب هستند........یکیشون خودت رفیق........خوشحالم باهات اشنا شدم

بلندترین دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 00:10 http://www.bolandtarin.blogfa.com

سال 89؟؟

خوب خوب نبود سالهایی بهتر از این هم بوده

بد بد هم نبود سالهایی بدتر از این رو دیدیم

خداروشکر برای ما به سلامتی گذشت
همین هم از سرمون زیاده
وبرای کسانی که اینجوری نگذشته آرزوی سلامتی دارم
دعام فقط همینه چیزهای دیگه رو واگذارکردیم به خدا

به امید سالهای بهتر

رازقی دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 08:39 http://kohvadarya.blogfa.com/

خیلی سال بدی بود برام از اولین لحظه شروعش بد بود بد ترین سال زندگیم.ولی این 2 ماه اخرش خیلی خیلی عالی بود و بهترین ماه های زندگیم داره میشه.

خوشحال ها دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 09:53

سال بدی نبود ،مشکلات بود ناراحتی بود ولی بدتر از سال های قبل نبود ،شاید به این خاطر که من 6 ماه آخرسال رو سعی کردم متحول بشم و اول به خودم احترام بذارم وآدم هایی که منو اذیت میکردن ویا با دیدنشون اذیت میشودم رو حذف کنم ویا تو زندگیم کمرنگشون کنم ،وبه این جور افراد به اندازه شعورشون احترام بذارم نه بیشتر .حالا کمتر ناراحت میشم و این یعنی یک پله به سمت بالا حرکت کردن

دلفین دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 10:11

من بعد از ۱۷ سال یه سال خوب رو داشتم امسال. البته شاید اگر قصه اش رو بشنفید میگید همچین اتفاق خاصی هم برات نیوفتاده بوده که؟؟ اما امسالم فرق داشت با گذشته. کار و اعتماد به نفس و لذت و استقلال و آرامش و تغییر . . .

برای همه آرزویهای خوب خوب دارم . . .

شهناز دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 12:28

سلام دکتر جان به نظر من سال خوبی بود چون نشون داد که بعضی ها هنوز بیدارن . با آرزوی سال خوب برای تمام هموطنان عزیز بالاخص شما دکتر جان.

دریا دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 19:13 http://http://yourehearts.blogfa.com

http://yourehearts.blogfa.com
عزیز این ادرس وبلاگ جدیدمه
قبلی رو فی ل تر کردند
دولت کریمه بهم عیدی داده با ادرس جدید هم لینکم کن

لیلیت دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 22:54 http://www.lilith2010.blogfa.com

در کل سال بدی نبود و امیدوارم سال ۹۰بهتر باشه امیدوارم سال اینده برای شما هم سال خوبی باشه

بلندترین سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 04:06 http://www.bolandtarin.blogfa.com

سلام آقای دکتر
من اومدم بگم که بیاین بازیییی

بدین معنا که من از شما دعوت به عمل می آورم 5 تا از لذت ها و خوشی هاتون رو بنویسید

امیدوارم دعوت من رو رد نکنید

تازه شاید ناهارم دادیم!!!

فاطمه سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 10:58 http://whitehour.persianblog.ir/

سال عجیبی بود.پر از اتفاقات عجیبی که فقط یه بار در کل عمر میشه تجربه کرد

ندا سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 11:08

مثل بقیه سالها یکنواخت و کسل کننده بود.امیدوارم سال دیگه هم همینجور یکنواخت و کسل کننده برای من باشه.چون هر وقت اه و ناله و شکایت میکنم یک بیماری چیزی میگیرم تا زندگیم از یکنواختی خارج بشه.

شهناز چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 13:11

با سلم مجدد دکترجان انشااله که سال جدید سال خوشی شاد کامی و موفقیت برای شما و خانواده گرامی باشه و در سال جدید هیچ غمی در دل هیچکسی بوجود نیاد و غمهای گذشته جایشان را به شادی و خوشحالی بده و سالی سرشار از نشاط و شادمانی برای همه عزیزان هموطن باشه .
سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این هفت سین آریایی در تمام خانه های ایران جاری وساری باشه . پیشاپیش سال نو مبارک و هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز.


این نیز میگذرد

منجوق چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 14:31 http://manjoogh.blogfa.com/

نیمه اولش خوب بو مقدمات عروسی و جشن و . . .
نیمه دوم هم همش به مجلس ختم و سوم و هفتم و چهلم
پیشاپیش ( چون تا ۱۵ نیستم) عیدو بهتون تبریک می گم . ایشاللا سال خوبی رو شروع کنید

کسی مرا نخواست پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 11:15

می گذرد مثل سال های قبل

یه زن پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 19:41 http://yezan66.blogfa.com/

بد نبود مثل سالهای قبلش تکراری .........حرص خوردیم........حرص خوروندیم...........روزا همون روزان فقط اسمشون عوض میشه و عدداشون

پری چهره کاتب پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 23:57 http://www.babaee1.persianblog.ir

میخوانیمت همکار نازنین
البته در سکون

زهرا جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 13:27

با سلام.سال 89 به من خیلی سخت گذشت اونقدر که حاظر نیستم به گذشته فکر کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد