خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

قصه های از زندان

قصه سعید

من با این نظریه که میگن طرف ذاتا خلافکاره به شدت مخالفم و یا این نظریه که طرف چون معتاده  این دیگه اصلا آدم درستی نیست و یا قابل احترام نیست هم مخالفم.به هر حال شرایط مختلفی دست به دست هم میدن تا کسی اینگونه در منجلاب اعتیاد فرو میرود و ما هم به سهم خود مقصریم گرچه این که شخص خودش مقصر اصلی هست را فراموش نمیکنیم و اما سعید

3 سال پیش بود که اولین بار دیدمش انگشتان دست و پای او چماغی بود (کلابینگ))که در بیماری های مادرزادی قلب دیده میشود و جثه ای نحیف دندانهای که آثار اعتیاد بر آنها نمایان بود و قفسه سینه برجسته که حاصل بیماری مادرزادی شدید و نادر قلبی بود که او از آن رنج میبرد .لبهای سیاه و نفسی که به سختی میآمد و می رفت.به جرم حمل هروئین زندان بود و با تلاش مادرش و نامه پزشک قانونی و ....مرخصی درمان گرفت و رفت .ولی دوباره به جرم حمل مواد دستگیر شد.حس ترحم نبود ولی من به نوعی شرایط بیماریش را درک میکردم و این که او مدت زیادی زنده نیست را همه از متخصص قلب تا پزشک قانونی و ....به او گوش زد کرده بودند .ولی او علاقه عجیبی به زنده بودن دارد و این را هر هفته که من ویزیتش میکنم تکرار میکند .او میداند که من برایش نگرانم ووقتی تاکید بر مصرف داروهای قلبی .قرص زیر زبونی و مصرف کمتر متادون و سیگار برایش دارم .

خواهر و برادر دیگرش هم به جرم مواد زندان هستند و از خانواده فقط یک مادر پیر است که هر هفته به ملاقات سعید میآید هر ماه ویزیت متخصص قلب برایش میگیرد و درب زندان منتظر است تا مرا ببیند و بگوید:

-دکتر برا سعید نوبت گرفتم براش بنویس ببریمش دکتر

-دکتر هوا سعید رو داشته باش

-دکتر سعید خوب میشه

و این گفتگوی هر هفته ما میباشد

و اما سعید وقتی میگویم متادون را کم کن

توی بند دیگه مواد مصرف نکن

سیگار کمتر بکش

لبخند تلخی میزند  و میگوید دکتر من فقط به تو میگم .مگه من چقدر میخوام زنده باشم

جای هیچ جوابی را نمی گذارد

یا وقتی چنان با آداب خاصی از دکتر و این که دکتر هواشو داره تعریف میکند که همه باور میکنند حتما دکتر آشنای این پسره هست

نمیدانم چقدر دیگر زنده میماند

ولی تلاش او برای زنده ماندن در برابر همه کسانی که او را مرده میپندارن برایم محترم هست

گرچه هم من و هم خودش میداند او هیچ تلاشی برای یک زندگی سالم و بی مواد ندارد 

و امید مادری به فرزندی که به قول خودش :دکتر همه زندگیمونو فروختیم و بردیمش آلمان ولی خوب نشد

ولی هنوز امید دارد پسرش سالم شود .بار دیگر به من نهیب میزند عشق مادر از جنس دیگریست


نظرات 21 + ارسال نظر
دلژین شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 23:04 http://drdeljeen.com

عشق مادر واقعا یه چیز دیگه ست

مستوره شنبه 27 فروردین 1390 ساعت 23:30 http://shaparaksh.blogfa.com/

واقعاْ نمی شه در مورد همه قضاوت یکسانی داشت...بهتره بگم که اصلاْ نباید قضاوتی داشت.

شهناز یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 10:31

سلام دکتر جان اگه بیماری او علاج ناپذیره و عمر کوتاهی داره چرا باید اونو از چیزهایی که براش لذت بخشه منع میکنن اونکه بهرحال مردنی است . با آرزوی سلامتی برای همه بیماران و معتادین .

شیوا یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 12:55

کسی که در انتظار مرگه از هیچی نمیترسه.

یه دیوونه خسته(رها)! یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 13:48

ترجیحا چیزی نمی گوییم!!!

afi dar be dar یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 19:48 http://afs4ne.blogfa.com

salaaaaaaaam, baba man mikham asheghet beshaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam

سارا خانوم یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 21:34

سلام رفیق
نمیدونم چی باید بگم
نمیدونم
کاش......

saba یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 21:56

na khaste 2ktor!hame adama siahe motlagh ya sefide khales nistand khakestarian ba darjate mokhtalef hata tirehamonam sefidihayi vase 2st dashtan daran...

یه دیوونه خسته(رها)! دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 01:29

اینجااااااااااااااااااا خانوادههههههههههه رد می شه

مغازه داری در فرنگ دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 01:46 http://maghazedarydarfarang.blogfa.com/

چه زندگی غمگینی

ناهید کوچولوو دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 09:57 http://mohandes-kocholooo.tk/

کاشکی یه معجزه ایی میشد و خوب میشد

سمیه دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 10:56

منم دوست داشتم دکتر بشم حالا معلمم اوضام خوب نیست زدم خودمو ناکار کردم با وجود همسرم عاشق یه دکتر شدم باورش سخته ولی تو دنیا آدم از دست خودش هم در عجبه

[ بدون نام ] دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 11:08

برات میگم ولی یه وقت دیگه الان باید برم سر کلاس بای

afi dar be dar دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 17:06 http://afs4ne.blogfa.com

سلام. من میخواو عاشقت بشم. به عشق تو هر روز میام اینجا!!! پی ام بده. آیدی من: miss.baroon

دست نوشته های عرفان دیوونه سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 15:35 http://www.6ab.blogfa.com

منجوق یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 12:05 http://manjoogh.blogfa.com/

نرگس سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 20:27 http://kho0namo0n.blogfa.com

منی که امروزم مثل دیروزمه. با اونی که امروزش خوشحاله از بیداری و زندگی چه قدر فرق داریم؟

باران از لاهیجان یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 16:35 http://sellule68.blogfa.com/

خب حداقل درست زندگی کنه

سایه یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 16:41 http://SAYE70.BLOGFA.COM

برترین عشق عشق مادری ست . وقتی داشتم این مطب رو تو کافی نت می خوندم اشکم در اومد

موفرفری چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 15:14 http://mooferfery.persianblog.ir/

یک سوال؟اینها میرند زندان که دست از اعتیاد و فروش مواد بر دارند، نه ؟ خوب تو زندان هم که همان کار را میکنند!خوب چرا میرند زندان؟؟خوب چه کاریه!

VaHiD-BoZGuRD پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 21:25

InJa KoJaS MaN HeY MiRaM MiaM AZ INJa SaR DaR MiaRaM RaSTi SaLaM YaDaM RaFT SaLaM Be HaMeGi MaN RaFTaM BYE

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد