فراری دیگر از زندان
فرار از زندان از نوع بیمارستانی
خیلی چیزها این روزا مد شده میدونید که اونم از نوع گروهی .فرار از زندان که جای خود دارد.یه مرد زندانی 50 ساله از اون زندانی ها که آددم میمونه تو کار خدا که نکنه من مجرم و اینا فرشته و قبلا از مایه دارهای این مملکت بوده که متخصصان بر بالینش حاضر میشدند و بد حادثه باعث شده بیاد زندان.
این زندانی خوب یادم است در بدو ورود به زندان یه دعوایی با من راه انداخت که چرا قرص آرام بخش و متادون کم مینویسی برام و معتاد و بیمارم و انگشت پام زخم شده و این قطع شد من خسارت میگیرم و این زخم به خاطر شغل شریفش که دزدی بود حاصل شده بود.
چند روزی گذشت و هر روز به بهانه ای بهداری میآمد (هفته ای 2-3 بار )گفتم بیرون زندان دکتر هم میرفتی؟
آهی کشید که وقت و پول نداشتیم و...
گذشت تا اینکه روزی مدعی شد که نیمی از صورتش بی حس شده و...در تمارض بودنش شکی نبود تا اینکه بالاخره اعزام به متخصص اعصاب شد و کلی آزمایش و... و مدعی بود که در زندان اینگونه شده.آزمایشات طبیعی و ...تا اینکه هفته قبل بر دوش چند نفر به بهداری آوردند
من:مشکلت چیه؟
زندانی:فکر میکنم دارن قبرم را میکنند
من:دیگه؟
زندانی:استفراغ خونی هم دارم
من:معاینه میکنم .الحق که افت فشار خون داشت و سرمی وصل نمودیم و درخواست اعزام به اورژانس
و این اعزام کار وجدان پزشکی بود و
نامرده به بیمارستان اعزام و کسی که بتواند پزشک زندان را بفریبد دیگر فریب پزشک اورژانس بیمارستان و اینتر نها و پرستاران جوان که جای خود دارد.به بیمارستان که میرود همان فیلم همان گفتار که من مرده ام اصلا و این روح من است که با شما در بحث و جدل است و بستری میشود و دو سرباز نقش مواظبت را برعهده میگیرند
در بخش بستری است که سرباز را به کنار خود فرا میخواند که تو جای پسر منی. و من بیگناه در زندان و ...تو لطفی بنما و چند قلم رانی و ساندیس بگیر برایم تا تناولی کنیم و زنگی بزن به فرزندان من و..تا من دیداری تازه کنم و اگر میشود این دست را باز کن تا این دست ها هم در هوای آزادی تنفسی بکنند و سیل اشک را تصور کنید که از گونه ها روان است و این صحنه ها دل سنگ را به درد میآورد .بیماران کناری هم با دیدن این صحنه احساساتی شده و یک صدا سرباز را تشویق میکنند که این خواسته را اجابت کن تا ثوابی آخروی عظیم هم نصیبت گردد تا فردا در آن محشر عظما عصای دستت گردد
سرباز دلش به رحم آمده اجابت میکند و میرود تا آب میوه ای بخرد و زندانی فرصت را غنیمت شمرده قصد فرار دارد.
سرباز که به سوی دکه بیمارستان میرود تا آب میوه و غیره بگیرد یادش میآید که نپرسیده از چه نوعی باشد و این ثواب کامل زود بر میگردد که بپرسد که چه نوعی بگیرد که زندانی را در حال فرار از بخش میبیند.یک لحظه میفهمد که داشت چه بلایی بر سرش میآورد .خیزی بر میدارد و او را نقش بر زیمن میکند و فرار او را ناکام میگذارد
او را دیروز در زندان دوباره دیدم.
پی نوشت:
1- یه درخواست همکاری از نشریه سلامت برام ایمیل شده موندم همکاری کنم یا نه و یکی از روزنامه قدس
2- 19 روز دیگر انتظار ما هم به سر میرسد
3-با هزار مصیبت یک بر صفر مالدیو را میبریم موندم ما عقب گرد عجیب کردیم.مالدیو پیشرفت حیرات انگیز یا خبری دیگه هست.تازه خیر سرمون یکی از بهترین مربیان دنیا را هم آوردیم

عجب شغل عجیبی...نه بخاطره پزشکی بلکه بخاطره اینکه پزشک انسانی هستید و حیوانات را معالجه میکنید...خدا صبر عیوب و گنج قارون به شما بدهد تا بلکن ازین زندان و زندانی آزاد و صبح و شام در مطبی زیبا با آدمی سروکار داشته باشید...توان درک نیست برمن که چطور به جای سیلی آبدار سوزن شفابخش میزنید یعنی جه!؟
آتش گرفتم وقتی تجاوز را خواندم البته یاد این بیت هم افتادم:
این حرف محب است به غیرت شده مسکین
ناموس کسان منگروناموس خودت بین
ناموس کسان مینگری مردک دختر؟
ناموس تورا مینگرد آن زتو بدتر
{البته شد دوبیت شما ببخش}
یا علی ادرکنی
یامهدی
(اینم شدکامنت؟اینم شد تز نوشتاری؟شرمنده خیلی کتابی شد!
خوشمان آمد که نتوانست فرار کند! واقعا کارتون سخته با این آدم ها!
نشریه ی سلامت فوق العادس به نظر من البته!
ما که خیلی وقته داریم عقب گرد می کنیم! دلم برای کی روش بیچاره می سوزه! عین یه فرمانده ی جنگ کهک نه سرباز درست حسابی داره نه مهمات!
خسته نباشید
داستان جالبی بود
گرچه زندگی همه آدمها داستانه
بعضی ها جالب بعضی ها هم .....
بی خیال
راستی اگه حالی داشتین خوشجال میشم چند خطی از شما در سایتم داشته باشم
و مطمئنا سایت نو ژای من به ژای نشریه سلامت نمیرسه ولی خب ....
از قدیم گفتن آرزو بر جوانان عیب نیست
راستی در جواب کامنت قبلی باید بگم من هم از آدمای نا به کار خوشم نمیاد ولی فکر کنم هم رتبه کردنشون با حیوانت یه کم.......
همیشه آدم ها به همه چیز نزدیکن
هم به عرش
هم به فرش
اگه یه کم در مورد حرفهایی که می زنیم با احتیاط عمل کنیم هم خالق رازی تره هم مخلوق
فکر کنم زیادی نصیحت کردم ببخشید
با تشکر
www.sepehrclub.com
سلام
مخلصیم
چشم
چه مطلبی بنویسم؟
چه جوری بفرستم
چند روزی چیزی نخورده بوده
جامعه امروز خیلی خشن و کثیف شده. ما که فقط اخبارو می خونیم... بیچاره شما که این چیزارو باید هرروز با چشم خودتون ببینین و بشنوین. بیچاره اونا که قربانی این ندونم کاریها میشن..
به نظر میاد پزشکها خلی دل رحمن که راحت گول میخورن
http://www.aabadi.blogfa.com/
جواب داده :
مرسی که پست پزشک زندان رو برای من فرستادی. همین الان برای تمام دوستانم که دستی در امور خیریه دارند می فرستم.
در پناه حق باشی
گفتم در جریان باشید اگه قرار باشه منتظر باشیم یکی پیدا بشه کل دیه رو بده شاید خیلی طول بکشه خورد خورد شاید بشه پول رو جمع کرد
ضمنن این کامنت خصوصیه تائید نکنید ممنون
راستی شنیدید تو خبر ورزشی گفتن پیروزی مقتدرانه! ایران بر مالدیو
1.جون هرکی دوستش داری قدس رو بیخیال...دوست دارم مطالبت رو بخونم(!!!)میدونید که چی میگم
2.روزهای قشنگی رو دارین میگذرونید.
3.تماشای هیچ فوتبالی برام جذابتر از اونی نبود که تو تهران مالدیو رو تشویق میکردند وما تونستیم با خودکشی وبا صدقه سری پنالتی 3 بر 0مالدیو رو ببریم
باید باور کنیم که اون چیزی که فکر میکنیم نیستیم.
خاطراتتون را خوندم
خیلی برام جالب بود
برا علیرضا چیزی جور نشده هنوز ؟؟؟
من لینکتون کردم با اجازه
موفق باشید آقای دکتر
ضمنا قلمتون خیلی دوست داشتنتیه .
سلام
نه هنوز
چرا دیگه
اون انتظار هم انشالله به سلامتی به پایان می رسد
موفق و سربلند باشید اقا دکتر