خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

روزانه ها

1

این مکالمه بار ها و بارها برای همکاران پزشک من رخ داده و خواهد داد:

-فشارش بگیر

-سرم براش بنویس

-یه آمپول هم بنویس

-فقط 6.3.3 بنویس

مرد جوانی با مادرش وارد اتاق می شوند و مادرش هنوز روی صندلی ننشسته که پسرش شروع میکند به دستور دارویی دادن و من فقط نگاهش میکنم و برای اینکه کمی از عصبانیتم هم فروکش کند در آخر می پرسم شما همیشه دکتر می روید اینجور دستور میدهید؟

راستی تحصیلات شما چیست؟

مرد یکم من من میکند .و من یک لبخند میزنم که زودتر از اتاقم خارج شود


2

مرد جوانی پسر نوجوانش را با سردرد به درمانگاه آورده .معاینه میکنم و شرح حال می گیرم .پدر میگویید هر چی دکتر بوده بردیم و نتیجه نگرفتیم ام آر ای هم گرفته و..من دفترچه را میبینم نسخه های که دکتر دارو تجویز کرده ولی اینها حتی دارو را از داروخانه نگرفته اند متعجبم میکند

میگم شما چرا دکتر که می برید داروهاشو استفاده نمیکنید و روند درمانشو ؟

پدر با حالت پیروزمندانه ای میگوید چون من اعتقادی به داروهای این دکتر ندارم این دکتر تغذیه و رشد است

.میگم:متخصص اطفال و نوجوانان و تغذیه و رشد .نه فقط تغذیه ورشد.شما یکم تو خوندن مهر پزشکا دقت کن.

درثانی شما به دکتری که اعتقاد نداری چرا اینهمه مراجعه کردی.

شما که دارو ها را استفاده نکردی  چطور انتظار داری خوب بشه؟

میگه :آخه اینا چندتا مسکن ساده هستند که خودم هم میدونم.

3-قبل تر ها خیلی بهم بر میخورد ولی دیدم فایده ندارد این فرهنگ غلط سالها زمان خواهد برد تا اصلاح شود

ولی یک توصیه به بیماران و همراهان محترم آنها

اگر دوست دارید بیمار شما بهتر معاینه شود  و روند درمان بهتری داشته شود .اینگونه رفتار نکنید .اینگونه برخورد ناخوداآگاه باعث میشود پزشک برای بیماری که مدام دستور میدهد و در کار پزشکی و روند درمان دخالت میکند اهمیت کمتری قائل شود چون این بیمار به شعور پزشک سهوا یا عمدا  توهین میکند.

پی نوشت:

1-مرکز ترک اعتیاد من مریض ندارد


نظرات 19 + ارسال نظر
مریم شنبه 17 دی 1390 ساعت 01:11 http://e-hadieh@blogfa.com

دکتر جان، این دوستان اگر یک بار توی نیوزیلند بروند دکتر! قطعاً این رفتارشان را برای ابد ترک می‌کنند و پزشکان ایرانی را روی سرشان حلوا حلوا می‌کنند.

مریم شنبه 17 دی 1390 ساعت 02:19

دقیقا آدم به این نتیجه میرسه که این فرهنگ حالا حالاها درست بشو نیست.
توصیه تون خیلی خوب بود. کاش به خاطر بیمار خودشون هم که شده ، رعایتش کنن.

پری کاتب شنبه 17 دی 1390 ساعت 03:04 http://www.babaee1.persianblog.ir

ohum

انجلا شنبه 17 دی 1390 ساعت 09:39

سلام دکتر
ببخشید یک سوال داشتم هرچند میدونم سرتون شلوغه و شاید جوابی ندین برادرم کراک رو تزریق میکرد و اخرش توی رگ شریان تزریق کرد و خون توی پاش لخته شد الان تحت درمانه ولی داره ماهی 2 شیشه متادون میخوره مشکلی پیش میاد؟

اگه زیر نظر پزشک متادون مصرف کنه و مشاوره خوب روانشناس هم د اشته باشه خوب میشه
نیاز به حمایت داره

دکتر نفیس شنبه 17 دی 1390 ساعت 10:27 http://drnafis.blogfa.com

کاملا این رفتار پلن ذهنی آدم رو به هم می ریزه

شاپرک شنبه 17 دی 1390 ساعت 10:52 http://shaparac.blogfa.com

میگم دکتر جان میخوای من معتاد میشم ، بعد میام شما ترکم بدید
اما حالا دور از شوخی، تبلیغات کردید؟

زیاد نه

اون یکی مرضیه شنبه 17 دی 1390 ساعت 11:00

دکتر اگر ترک اعتیاد به اینترنت هم داشتید همه خوانندگان این وبلاگ می اومدند ! ولی چه کنیم که هیچی نداریم حتی اعتیاد
در ضمن حق با شماست . یکنکته هم وجود داره فقط آدم هایی که نمی فهمند این همه سال درس خوندن یعنی چی و خودشون دو تا کتاب تو عمرشون ندارند می گن ما به دکترا اطمینان نداریم . خدا رو شکر تعداد این افراد در حال افزایشه
موفق باشید .

آنا شنبه 17 دی 1390 ساعت 12:50 http://www.gandom1359.persianblog.ir

میخواید من معتاد شم بعد برای ترک بیام مرکزتون؟

اره با تخفیف هم حساب میکنیم

مینا شنبه 17 دی 1390 ساعت 14:24

سلام. وبلاگتون حرف نداره
همـّــــــــــــــــــــــــــه ی مطالبتون رو امروز خوندم و واقعا لذت بردم... از شیوه نوشتنتون و مطالب عالیتون...
موفّق باشید...

ساحل شنبه 17 دی 1390 ساعت 15:06 http://moj56.blogfa.com

دوست گرامی و خوبم سلام...

منتی بر سر من بگذار و به وبلاگم بیا..دوست عزیزی التماس دعایی ویژه دارد..ناهید یکی از دوستان خوبمان در یک بهمن به دعای همه ما برای سلامتیش نیاز داره..اون مادر 2 فرزنده....لطف کن منتت را بر سر من و دعای خیرت را نثار ناهید کن...شاد و سلامت باشید...[گل]

سیندخت شنبه 17 دی 1390 ساعت 17:40

می دانی دکتر ِ عزیز!
من از آنهایی هستم که دوست دارم وقتی می روم دکتر، در حد فهم خودم برایم توضیح دهد که چه مرگم شده، نه اینکه نسخه را بنویسد و به هیچ سوالی هم پاسخ ندهد چون من ِ بیمار پزشکی نخوانده ام پس دلیلی نمی بیند! و همینطور دوست دارم دکتر صبر کند تا من شرح حالم را کامل بدهم، نه اینکه تا گفتم فکر می کنم سرما خورده ام لیستی بلند بالا برایم از دارو ردیف کند...
به نظر من وقتی بیمار بداند دقیقن مشکلش چیست و داروهایش دقیقا چی هستند خیلی بهتر به دکتر اعتماد می کند.

درسته
پزشک باید با حوصله داروها و نحوه درمان را توضیح بده
من سعی میکنم اینطور باشه
ولی مریض های ما از در تو نیامده شروع میکنن به دستور دادن

شاید قسمتی از تقصیر هم گردن پزشکان باشد . کار افرادی که به شما دستور می دهند را نه تنها تایید بلکه حتی درک هم نمی کنم اما شما خودت قضاوت کن: با سردرد شدید خودم را به زور از تخت بلند کرده بودم(در حالی که نمی توانستم میلی متری تکان بخورم چون سردردم را تشدید می کرد) وقتی پیش دکتر رفتیم به محض اینکه گفتم سردرد دارم فقط به نوشتن قرص مسکن اکتفا کرد و هیچ معاینه ای هم انجام نداد در حالی که من در عمرم سابقه سردرد خفیف هم نداشتم چه برسد به این نوعش
خب بعضی اوقات ادم این رفتار ها را که میبیند از خیلی از پزشکان نا امید می شود

حرف شما درست
باید معاینه میشدید
توضیح بهتون میدان و نحوه درمان و.......
مثل اروپا
اینجا همه چیز برعکسه

سمیه یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 11:17

آقای دکتر من ساکن ژاپن هستم و باور کنید اینجا وقتی دکتر میرم از رفتار اشخاص لذت می برم... پذیرش فوق العاده مودب و با حوصله و احترام...
دکتر هم همینطور اولا نوع بیماری رو تفهیم میکنه اینکه چیه چه عواملی باعثش میشه و ...
بعد دارو که یک قرص یا نهایتا دو سه مورد...
و کل اطلاعات در مورد دارو که جزو کدوم دسته دارویی هست و عوارض احتمالی ش چیه و دزش و ...
دوباره داروخانه تمام اطلاعات دارو رو میگن با دقت تمام یک نفر روبروت میشینه و توضیح میده...

قبول کنین دکتر جان دور از محضر شما ایران همچین خبرایی نیست... اصلا احترامی نیست...

سارا خانوم دوشنبه 19 دی 1390 ساعت 00:37

سلام رفیق
شما راه درست رو ادامه بدید........بیمارهای شما وقتی ببینن شما جدی و هدفمند هستید اعتماد میکنن و اعتراضی نمیکنن.......ولی باید محکم بود.....تا دیگران اعتماد کنن.......
بزارید یه ماجرای واقعی براتون تعریف کنم........
در اصفهان یه پزشک هست که خیلی اسم ورسم داره.....وقتی میری مطبش 3 ماه بعد نوبت میده...خلاصه یکبار گذر من به مطب ایشون افتاد...رفته بودن مکه......و منشی در کمال بی ادبی نوبت خرداد ماه به من دادند...با اینکه نامه در دستم بود و وضعیت بیمارم وخیم.......دقیقا اواخر فروردین........عصبانی پرسیدم من چه کنم زودتر ببنمشون.؟؟؟؟؟؟
منشی گفت هفته دیگه از سفر بر میگردن برید بیمارستان الزهرا..........
بماند چقدر دردسر کشیدم تا نوبت بگیرم برای بیمارستان..........از ساعت 6 صبح رفتم توی صف....تا 8 که دکتر تشریف اوردن......با یک مشت انترن و رزیدنت بی ادب تر از خودش.....هنوز به یاد دارم چطور گستاخانه و بدون پروا و حیا حرف میزدن....بیمار من با سنی بالاتر از 80 با کوهی از تجربه و افتخار پشت سرش........گیج شده بود.....بدترین قضیه این بود که دکتر در کمال وقاحت طوری برخورد کرد انگار من بی سوادم ...از من پرسیدن بیمار سیگار میکشیده......گفتم ترک کردن .......گفتن مواد مصرف میکردن ...؟؟؟؟؟گفتم نه اصلا........دکتر برگشت به دانشجویانش گفت ناخنهای بیمار رو ببینید........و بعد به انگلیسی گفت که بیمار معتاد بوده یا هست....به دلیل رنگ ناخنهاش..........
اینقدر ناراحت شدم که نگو.........بدترین قضیه بیمارم بود که اونم زبان میدونست .....برگشت سمت من.........
یخ کردم..........حالم بد شد............
عصبانی برگشتم سمت دکتر و گفتم :من به شما گفتم ایشون هرگز مواد مصرف نکردن.....و نمیکنن.......چطور به خودتون اجازه میدید از روی ناخن اینطوری قضاوت کنید......؟؟؟؟
این ماجرا تموم شد و ما دو رو ز بعد رفتیم پیش یکی از دکترهای قدیمی ولی انسان ........ایشون قریب 30 دقیقه با بیمار من حرف زدن معاینشون کردن.......وقتی من موضوع ناخنها رو بهشون گفتم خیلی ناراحت شدن......با دقت بیشتری معاینه کردن و بلافاصله عکس نوشتن برای قفسه سینه.....نتیجه سرطان ریه بود......علتش...هم معلوم بود........بیمار 8 سال جنگیده بود. .....یه نظامی وفادار به این اب و خاک........که به 4 زبان زنده دنیا تسلط داشت.....یه نظامی تمام عیار...ولی اون دکتر با برخورد نامناسب به شان و مقامش توهین کرد........و حتی نپرسید شغل بیمار من چی بود ؟؟؟؟؟ پیشینش؟؟؟؟ و خیلی چیزهای دیگه...........اقای دکتر عزیز...........برخورد پزشکها مردم رو به این جا رسونده.........وقتی پزشکی ادمها رو چون گوسپند میبینه..........چی توقع دارید؟؟؟؟؟؟ من قصدم توهین نیست........ولی در عرض کمتر از 6 ماه.......27 پزشک مختلف رو در تهران شیراز اصفهان و یزد ملاقات کردم.....از بین این شماره به تعداد کمتر از انگشتان دست انسان دیدم......باقیشون یه مشت شیطان صفت پول پرست بودن که ..............حیف این لباس و این نام که روی بعضی ادمها میزارن........شما یه انسان هستید..........نباید تاوان کسانی رو بدید که رفتارشون درست نیست..........پس محکم باشید و تحمل کنید.........بیمارتون وقتی برخورد صحیح ببینن ..........اعتماد میکنن........شاد باشید و همیشه پایدار.........

سارا دوشنبه 19 دی 1390 ساعت 11:15 http://roman13882010

سلام آقای دکتر خوبین خانوم گل خوبه، این فرهنگ برای ما جا افتاده که زیاد توضیح بدیم ، مثلا" من وقتی میرم دکتر اول میشینم خوب توضیح میدم البته اجازه می گیرم،

الهام جمعه 23 دی 1390 ساعت 17:27 http://57degreeeast.persianblog.ir/

ماهم در مرکز مشاوره طلاقیم. اما کسی مراجعه نمیکنه. البته خوشحالم که مردم خوشحال دارن زندگیشونو میکنن. اما جدیدا کشف نمودیم که از دادگستری زیراب رییس مرکزو زدن و مشاوره براای ما نمیفرستن و میرن پیش مراکز مربوط به بهزیستی.. خداا نکنه بهزیستی شهرتون باهاتون دربیفته.
البته مراکز ترک منطقه ای هستن اما اگه بتونید در بهزیستی شهرتون یه اشنا داشته باشین (در مرکز تی سی) که براتون بفرستن
کارتون راه میفته...

nooshin شنبه 24 دی 1390 ساعت 18:32 http://www.drnooshin.blogfa.com

az khundane khaterat lezat mibaram

[ بدون نام ] جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 23:19

دو سه ماه قبل تو بندرعباس رفتم مطب یک دکتر گوش و حلق و بینی. پزشک محترم به جای معاینه بنده مشغول بررسی نرم افزار جدیدی بود که دستخط رو به متن تبدیل میکردو بدون معاینه من دستور سی تی اسکن داد. یکی دو هفته بعد که سی تی اسکن رو بهش دادم یکی دو ثانیه نگاهش کرد و یه سری دارو نوشت. بعدش هم بدون هیچ توضیحی اون زنگ مسخره اش رو فشار داد که یعنی بیمار (همون کیسه پول) بعدی بیاد تو.
داروهای توصیه شده این پزشک نامحترم هنوز روی میز آشپزخونه است و من به یکیشون هم دست نزدم.
فکر میکنم اصلا این طرف دکتر نبود مگه میشه ظرف 30 ثانیه مریضی رو تشخیص داد؟؟؟؟
یه خدمتی که این دکتر کردان به جامعه کرد, همین بود که چشم ما رو باز کرد تا بدونیم بعضیها چه طوری دکتر شدند و همه رو نمیشه دکتر حساب کرد......

سحر سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 19:00

چند خط اول من رو حسابی خندوند. من واقعا فکر می کردم قیافه ی من یه جوریه! که مریض فکر می کنه باید اینجوری دستور بده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد