خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

زندگی در زندان 3

بازسازی گذشته:

زندانیانی که مدت طولانی در زندان هستند سعی میکنند که گذشته ای درخشان از خود بسازند و این گذشته درخشان را مدام به زندانیان جدید بگوییند و با این کار به نوعی شاید الان که به بن بست رسیده اند سعی میکنند به نوعی آن زندگی ایدالی که آرزو دارند رابسازند و با ن

تکرار و تکرار آن و بازگو کردن آن به نوعی خود هم باور کنند که آنها اینگونه بوده اند .این زندانیان معمولا ادعا میکنند که زندگی مرفهی داشته اند و غرق در خوشی بوده اند و تنها علت زندان امدنشان بد شانس یبوده و بی گناه هستند .معمولا ادعا می کنند که آشناهای معتبری در بیرون از زندان دارند و به زودی مشکلشان حل می شود و میروند و به همه قول میدهند که تا از زندان آزاد شدند مشکلشان را حل میکنند و هر کس مشکلی داشت کافی است که تا از زندان آزاد شد یک سر به او بزند.و این قصه و این ادعاها سالها ادامه می یابد.و رفتن آمدن زندانیان جدید باعث می شود که این قصه ها زیاد تکراری نباشد

خانه و خانواده

زندانیانی که مدت طولانی در زندان می مانند معمولا ادعای عشق و علاقه عجیبی به خانواده و فرزندان پیدا میکنند پدری را تصور کنید که جز کتک زدن و بد رفتاری با فرزندانش کاری برای آنها نکرده و الان که مدتی است زندان است همه قسم هایش جان بچه اش می شود و مدام از دوری و ندیدن بچه هایش شاکی است و مدام حسرت روزهای خوبی را که با بچه هایش داشته می خورد و نگران درس و مدرسه بچه هایش است.امروز یک زندانی داریمکه  سارق مسلح بوده و مدتهاست زندان است امروز بهداری آمده بود و شاکی که افسرده شده ام حالم خراب است چون پسرم امتحان دارد و او نگران نمره هایش است پسرش راهنمایی درس میخواند.بعضی زندانیان هم به شدت همسر خود بد بین میشوند و بعضی انتظار دارند که همسرشان هیچ شکایتی از شرایط نکند و انتظار دارند سالها منتظر او بماند و هیچ حرفی از طلاق و ..نزند

نظرات 13 + ارسال نظر
هشت الهفت چهارشنبه 3 خرداد 1391 ساعت 23:02 http://hashtalhaft.persianblog.ir/

آهان تازه پدیدار گشت... چه گویم از قدیم گویند دوری و دوستی...

نیل گل پنج‌شنبه 4 خرداد 1391 ساعت 01:55 http://www.nilgol156.blogfa.com

سلام
من دانشجو حقوق هستم
وبتون زیبا و جالب بود

مهرسا مستقل پنج‌شنبه 4 خرداد 1391 ساعت 09:55 http://roozhayebehtar.persianblog.ir/

همش دلم براشون میسوزه

atefe پنج‌شنبه 4 خرداد 1391 ساعت 14:13 http://vivikh.blogfa.com

درود آقای دکتر. دیشب تا ساعت 5 مطالبتون رو میخووندم. خاطراتتون جالب بودن. (البته بیشترش).
بدون اجازه لینکتون کردم. امیدوارم ناراحت نشید.

خواهش میکنم

سلام چه جالب نوشته دارید
تا حالا این جوری ندیده بودم
زندان و زندانی بسامد زیادی تو نوشته هاتون داره

سلام خوب هستید.اومدم بگم با اجازه لینک شدین..

ساناز شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 11:42

سلام،دکتر اجازه میدید یکی دوتا از خاطراتتون رو در داستانم بنویسم؟

خواهش میکنم

pariya شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 13:31


با سلام خدمت شما
من پریا آریامنش هستم خیلی خوشحال می شم اگه لینک من با اسم خودسایت www.pezeshkweb.com و آدرس www.pezeshkweb.com در وب سایتتون قرار بدید یعنی عنوان سایت و آدرس هردو یکی باشه و من هم لینک شما را در وب سایتم قرار می دهم و این باب همکاری بیشتر و دوستی پایدار ما بشه .
با تشکر از شما دوست عزیز

یاد دایی جان ناپلئون افتادم و جنگ کازرون!

ناشناس یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 09:23 http://dokhtar1zendani.blogsky.com

سلام به شما دکتر عزیز.
اگر دوست داشتید سری بزنید.

نسیم شیرای یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 16:31

ممنونم

بیشعورشناسی دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 12:38 http://www.lalikue.blogfa.com

خیلی داره جالب می شه. یک سوال: درباره احساسات عاشقانه هم چیزی دارن؟ مث این فیلم ها که یک عکس زیر تشک قایم می کنن و شبا باهاش حرف می زنن یه همچین چیزایی هست یا نه؟ برام مهمه. دارم یه رمان می نویسم و شخصیتش زندانیه این چیزایی که تا الان گفتین یک دنیا کمکم کرد. حتی ممکنه وقتی چاپش کردم تقدیمش کنم به شما

آره زیاد
خالکوبی میکنن
انگشترهای دست ساز که حرف اول اسم طرف روشه

ساغر 1دختر ورنا یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 18:37 http://vornayan.blogfa.com

پایانی برای قصه نیست

چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند

و نه گرگ ها سیر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد