خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

زندان یا بخش اعصاب و روان

نمی دونم ملت همه دیگه اعصاب ندارند و یا فرهنگ رفتن به روانپزشک جا  افتاده و همه واسه مشکلاتشون میرن پیش روانپزشک و یا این زندانی ها رسما منو گیر آوردن که هرکدوم پا نذاشته زندان ادعای داشتن بیماری اعصاب و روان میکنند

بیمار اول:

دکتر من نسخه پزشک متخصص دارم و سالهاست که مریضش هستم واسم داروهاشو بنویسید شب ها بهم بدن.

من:نسخته بده ببینم

نسخه مال یکی از روانپزشکها می باشد.چون نسخه از متخصص داره قاعدتا براش داروهای اعصابشو می نویسم .یک لحظه چشمم به تاریخ نسخه می افته که میبینم مال دو روزه قبله

از زندانی میپرسم:مرخصی رفته بودی؟

زندانی:نه

من:چه جوری پس متخصص دیدت و واست نسخه نوشته

زندانی:میشناسه مریضش بودنم

من:چند ساله زندانی؟

زندانی:2 ساله

توضیح:زندانی ها خانوادشونو مجبور میکنن که برن متخصص که واسشون نامه یا نسخه ای بگیره که بیماری اعصاب داره و گاهی متخصص ها این کارو میکنن در حالی که بیمار زندانه

بیمار دوم

این زندانی بیماری اعصاب و روان داره و تحت درمان و...مشکل اینجا است که دفعه  قبل که زندان آمد  با هزار بدبختی و...و با توجه به حال بد و جرم کوچک مواد مخدر .پزشک قانونی واسش نامه نوشت که 4 ماه بیرون از زندان تحت درمان باشه و بستری بشه و این چهار ماه مدت حکمش بود و به عبارتی از زندان آزاد شد و این طرف به خیال خود که این بار هم از اون خبر ها است دوباره اقدام به حمل و مصرف مواد کرده و دیروز بهداری اومده که دکترر:نامه بنویس برم؟

من:کجا

زندانی:خونه

من:بزار برسی

زندانی:4 روزه اینجام

من:پسر خوب اون ممه قبلی را به قول یک نفر لولو برد

زندانی:

بیمار سوم

این زندانی اساسی دچار مشکلات روانیه (اسکیزوفرنی داره) البته گاه گاهی که دچار توهم و هذیان میشه به بیمارستان میفرستیم و مدتی بستری میشه گاهی شوک کیگیره و میاد زندان و دوباره این روند تکرار میشه .

یک ماه قبل دچار هذیان کنترول شده بود و معتقد بود که دوربین های در سرش کار گذاشتند که افکارشو منتشر میکنه و می خواست بره بیمارستان تا این دوربین ها را در بیاره.واسش نامه دادیم و رفت و یک ماهی بخش روانپزشکی بستری بود و با حال عمومی خوب و دستور دارویی مرخص شد .

کسانی که شوک دریافت میکنند معمولا دچار یه فراموشی میشوند که گاه تا یک ماه هم طول میکشه وحالا این زندانی دوباره دیروز اومده بهداری البته چون قیافه منو یادش نبود در دم بهداری و در داشت به یه زندانی دیگه میگفت ببین الان میرم مخ دکترو میزنم و یه اعزام به بیمارستان میگیرم .همه زندانی ها به خاطر حضور داشتن من در صحنه میخندیدید و این زندانی فکر میکرد به او میخندند و همه از این فکر خوششون اومده

زندانی ها یکی یکی میان و معاینه می شوند و می روند تا نوبت این زندانی میرسه

من:مشکلت چیه

زندانی:نامه بدین برم بیمارستان دوربین ها را دربیارم

من"حالا زوده اگه بفرستیمت بری دوباره دوربین ها درمیاد باید یه چند ماهی  بگذره

زندانی:

بیمار چهارم:

وقتی یه زندانی واسه یه مشکلی به بیمارستان میره یا مرخصی درمان می گیره اون بیماری تا چند ماه اپیدمی میشه تو زندان .یکی از چندش آورترین بیماری ها جدید همورویید و عفونت پشت

البته این دوستان زندانی اولش فکر می کردن به خاطر موقعیت آناتومیک این بیماری ها دکتر اونا را معاینه نمیکنه ولی بعد از معاینه بیشترشون دچار اظهار پشیمانی  می شدندو آمار مبتلایان به هموروئید و سایر بیماری های ناحیه مقعد بشدت کاهش یافت


نظرات 31 + ارسال نظر
لالیکو جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 15:19 http://www.lalikue.blogfa.com

اخ اخ یعنی خدا از سرشون نگذره دکتر که مجبورت می کنن چه جاهایی رو معاینه کنی. راستی فیلم استن بزرگ یا بیگ استن رو دیدین؟ درباره یه کلاه برداره که باید بره زندان و می ترسه بهش تعرض بشه و می ره آموزش دفاع شخصی می بینه خیلی جالبه حتما ببینش

سلام دیدمش

املا! جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 15:24

"بیماره اعصاب" غلطه، "بیمار اعصاب".
زشته به خدا.

ok

سای نا جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 21:37

خوش بحالتون.خوش بحالتونوخوش بحالتون...انگار تا الان روانپزشک نرفتین!!!!تبریک میگم یه آدم سالم پیدا شدکه از امراض روانی مردم متعجب میشه.......

دلارام شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 01:01

سلام دکتر من برای اولین باره میام وبتون و در کل بخوام بگم شغل شما و پزشکی قانونی وحشتناکههههههه

نگار شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 02:16 http://drnegar.lxb.ir

چه قدر باید سخت باشه تشخیص سره از ناسره.
من که اگه پزشک زندان بودم همه رو میفرستادم خونه

مهدیه م شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 06:23

سلام
خسته نباشید
ببخشید
من یه معلمم در کنار کار تدریس یک وبلاگ دارم که تو ش داستان کوتاه و دست نوشته های خودم رو مینویسم
یه چند سوال در مورد حمل مواد مخدر از طریق معده داشتم من داستانم رو شروع کردم میخواستم ادامش رو بنویسم دیدم علم کافی ندارم
خواستم بپرسم
چه چیزیباعث میشه مواد مخدر داخل معده کیسش پاره بشه
دقیقا" برای شخص چه اتفاقی میفته من تو یه خبر گذاری خوندم که شخص سکته کرده
چه جوری میخورنش
مقدار موادی که میخورن چقدره
مجازات دستگیری شخص چیه
خوردن اب هم باعث پارگی میشه
زمین خوردن
مقدار زمانی که در معده باقی میمونه
ضربه و افتادن رو یزمین هم تاثیر داره روی پاره شدن کیسه ها

ببخشیداینقدر سوال پرسیدم[نیشخند][نیشخند]

سلام
به این کار آب بندی و انباری زدن مواد مخدر میگویند که مواد مخدر را در بسته های کوچک پلاستیکی می پیچنند یا آب بندی میکنند و میخورند گاهی این مواد در معده یا روده باز میشه که شخص به دلیل مسمومیت با مواد مخدر میمیره
معمولا یک تا دو روز تا اینها دفع بشه
مجازات هم حمل مواد مخدر که بستگی به میزان مواد مخدر داره

منجوق شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 11:12 http://manjoogh.blogfa.com/

من جای شما بودم از دست اینها کارم به روانپزشک میافتاد
خدا صبرتون بده

مهرسا مستقل شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 11:44 http://roozhayebehtar.persianblog.ir

من عااااااااااااشق راهکاراتونم به خداااا

گلشن شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 12:35

تو رو خدا باهاشون مهربون باشید. اونها آدمهای هستند که به جبر زمونه اینجوری شدند. دلم میگیره مطالبتون رو میخونم. راستی چرا فونت صفحه و فونت نظرات رو عئض نمیکنید برای تغییر روحیه خوبه

زهره وبلاگ خون خاموش گذشته شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 14:38

وای چه کارا میکنی

سبینا شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 15:56 http://raeisa.blogfa.com/

ما که زندان نیستیم....بیماری اعصاب گرفتیم...........اونها که جای خود دارن

دکتر نفیس شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 17:21 http://drnafis.blogfa.com

برای من که معاینه مقعدی با ته حلق یکیه !‌ این حناهاشون پیش ما رنگی نداره چه برسه به شما!

نشمیل شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 17:35

چند وقت هر بار سر میزدم وب باز نمیشد امروز تازه درست شده برم که چقدر مطلب نخونده هست

sonia شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 23:38

سلام وخسته نباشید به این شغل سخت وپرمشغله من نمیدونم چرا کلاًهمه دورازجون قاطی کردیم تقصیراونا نیست فقط میخوان یه جوری بیان بیرون حتی شده به زورروانی بودن

نیلوفر یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 15:28 http://taraneyerahaee.blogfa.com

سلام چند روز پیش یه مریض از زندان داشتم با تب 39 و راش پوستی خارش دار!با گلودرد.. میگفت بعد از اینکه تو زندان بهش کپسول دادن تنش ریخته بیرون.. شرح حالش به مونونکلئوز میخورد اما سی بی سی اش لکوسیتوز با شیفت به چپ داشت! ضمن اینکه بعدا گفت 2سال قبل هم یه دارو گرفته که تنش اینجور شده!
خلاصه ماها که پیچیدیم! نمیشد گفت مونونوکلئوزه! نمیشدم گفت چیز دیگست! شما که این جماعت رو میشناسی میتونی حدس بزنی چیکار کرده؟
من با خودم گفتم نکنه به خودش ادرار تزریق کرده تا تب های گرید کنه و بعدش اون کپسول رو خورده تا بیارنش بیمارستان...
نظرت چیه؟خوشحال میشم تو وبم نظرت رو بدی...

یک جراح دوشنبه 29 خرداد 1391 ساعت 23:10 http://dr_ahmadi.mihanblog.com/

در باره مورد 4 باید عرض کنم اگه این تو بیمارستان ما اتفاق میافتاد اینترن های طب اورژانس با قلق های خودشون ( تی آر تحریکی ) از خجالتشون در میومدن

دانشمنگ سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 01:05 http://daneshmang.blogfa.com/

سلام
با آرزوی صبر عاجل برای شما

منصوره چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 10:34 http://ashpazierangin.net

سلام خدا صبر تون بده

پروانه چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 13:02

سلام دکتر جون.نیستید؟ان شاالله که هرجا هستید خوب باشید.

نجمه رستمی چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 15:19 http://roshana14.persianblog.ir

سلام
شغلتون قشنگه!
بیمار بیماره دیگه !چه ازبالای شهر بیاد چه زندان!
هیجان شغل شما رو دوست دارم.
موفق باشید.
البته منم گزارشگر پزشکی سلامت تلویزیون هستم و شغلم هیجان داره .

ناشناس پنج‌شنبه 1 تیر 1391 ساعت 09:08

سلام خدمت دکتر جون خودمان
منو که ایشالا به یاد دارید بابا خسته شدیم از بس اومدیم (زندان یا بخش اعصاب و روان) رو خوندیم خوب فوتبال نگاه کردن هم اندازه ای داره هاااااااااااااااا

ده روز دیگه یورو تمومه

یک نفر پنجم پنج‌شنبه 1 تیر 1391 ساعت 10:27 http://shabesarab2.blogfa.com

سلام دکتر اجازه هست لینکتون کنم؟

خواهش می کنم

نیکو جمعه 2 تیر 1391 ساعت 04:11 http://www.seeker2.blogfa.com

درود بر شما

از محتوای وبتون خوشم می آید برای همین لینکتون کردم و امروز آمدم و خوندمتان ... به نظر می رسد همیشه با کلی ماجرا دست و پنجه نرم می کنید ... به هر حال خدا قوت
منم آپ جدید دارم ... اگر تمایل دارید تشریف بیارید.

سارا سه‌شنبه 6 تیر 1391 ساعت 08:47 http://roman13882010

سلام آقای دکتر وااااای خدا به دادتون برسه اینا برا خودشون یه پا آدم دیوونه کنن

مامان یلدا سه‌شنبه 6 تیر 1391 ساعت 15:48 http://yaldach.blogfa.com/

سلام از مطالبتون خوشم آمدم .با افتخار لینک شدید

باران لاهیجی جمعه 16 تیر 1391 ساعت 18:59

هه هه
تجربه کسب کردیدا دکتر
خداقوت

Roya شنبه 17 تیر 1391 ساعت 14:50

Man dar Soued be onvane parastar dar ghesmate tarke etiad kar mikonam, tamame chizhaii ke neveshtid toye bakhshe ma ham ettefagh miofte :) Ajibe motad jamat hame jaye donya raftareshon mesle hame, har kar :)

سلام
اره منتها معتادای ما گرچه سواد و علم درست حسابی ندارند اینقدر ابتکار دارند
اگه مثل سوئدی ها بهره ای از علم میبردند که خدا میداند
امکان گرفتن ویزای کار بعنوان پزشک زندان و یا ترک اعتیاد برای سوئد وجود داره؟

Roya یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 16:04

Dobare salam, Inja doktor ke bekhad ba motada va ya to zendan bekhad kar kone kheili kame va hoghoghe kheili khobi ham migaran, vali moteasefane madrake pezeshgi iran ra inja kamelan ghabol nadaran va baraye inke be onvane pezeshek beshe kar kard bayad avalan zaban inja ro balad bashid va bad ham chand ta emtehan bedid ta betonid kar konid. In ro man az onja midonam ke yeki az familamon inja kar mikone vali hodode yek sal va nim tol keshid ta betone be onvane pezeshk kar kone.

ساغر 1دختر ورنا یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 18:24 http://vornayan.blogfa.com

این بیمار دوم خیلی باحال بود

ساحل یکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت 23:47

سلام راستش من اسکیزوفرنی ام .
میخوام بدونم دقیقا در بیمارستان برای افرادی مثل من چه اتفاقی میفته ؟
اگر دارو نخوریم چه کار میکنند ؟
از شما خیلی ممنون میشم اگر به این سوال من پاسخ دهید .

رضا دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 16:53 http://matin

سلام من کاملا افسرده و بیماری مرزی دارم تا حالا سه بار بیمارستان بستری شده ام و تحت روانپزشک هستم من پارسال یا ماموران انتظامی دعوا کردم حالا فک کنم سه تا شش ماه زندان دارم چه مراحلی رو باید طی کنم تا زندان نروم درضمن یک بارهم میل خودکشی داشتم و دستمو بریدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد