خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

مرکز ترک اعتیاد

مرکز ترک اعتیاد من بعد از کش و قوس های فراوان شروع به کار کرد و چند ماهی هست که مشغولیم.البته بعد از ندادن قرص متادون به مراکز از تعداد معتادان خواهان ترک کاسته شد و در این وسط چون ما هم تازه کار بودیم بیشتر دچار کمبود بیمار شدیم و از طرفی اعلام قیمت تعرفه ترک مواد که بر عکس همه چیز که سیر صعودی دارد یک باره به شدت کاهش یافت(71 هزار توامن ماهانه)که با احتساب پول اجاره و منشی -روان پزشک و پرستار و پول متادونی که به دانشگاه می پردازیم و....عملا صفر البته تعداد کثیری از معتادانی که  پول درمان خود را نمیدهند و غیب می شوند جالب اینجا که تمام شماره ها و ...که در پرونده میدهند یا جواب نمی دهد یا خاموش است یا اشتباه گرفته ایم

-

مادری پسر ش را واسه ترک آورده مرکز.پذیرش می شوند وبه شدت شاکی که این ترک نمیکند این آبروی ما را برده هر شب باباش کتکش می زند اما فایده ندارد.

نگاهی به پسر میکنم نگاهی به مادر .میگم با این روش انتظار دارید ترک کند ؟

میگویید پنج بار هم بردیم کمپ فایده نداشته الانم میخواستم ببرم کمپ گفتم اینجا هم یه سر  بیائییم .

می گوید مسئولان کمپ می گویند متادون خوب نیست و این دکتر ها دروغ می گویند(متاسفانه کمپ های ترک اعتیاد اینجا زیر نظر کسانی که قبلا معتاد بوده و مدتی است پاک هستند اداره می شود و بهزیستی اینجا با اینها مجوز می دهد یک بار :20:30 ماجراهای کمپ ها را نشان می دادیکی از کمپ ها مال این ولایت بود)اونجا دارو نمیدن و میزننشون زود خوب میشن.

در مورد هزینه با منشی بحث میکند گرچه هزینه ما 1/3 کمپ است  بازم شاکی است پسرش میخواهد هزینه یک ماه را کامل بدهد که مادرش مانع می شود و با صدای بلند میگوید شاید مردی چرا همه پول را با هم بدیم.

منشی :میگوید:اگه مرد ما هزینه را بهتون بر میگردونیم

به اتاقم می آیند به مادره می گویم روش تربیت و رفتارتون با این بچه غلطه؟

می گوید آبروی ما را برده  و دوباره شروع می کند که ما خیلی واسه این کار کردیم و خرج کردیم و...اگه جواب نداد میبرمش کمپ

تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که زودتر از دستشان خلاص شوم .دارو و طریقه مصرف و...را می نویسم 

--

IQ

از بهداری زندان خارج می شوم که مردی را می بینم که با سرعت به طرف بهداری در حال دویدن است (از زندانیان نیمه باز)نزدیک می شود صورتش و دستهایش سفید رنگ شده و پارچه ای روی صورتش است و مدام می گویید دکتر به دادم برس

به بهداری بر می گردم .صورتش و دست ها پر رنگ است و موهایش سوخته که خوشبختانه سوختگی زیادی نیست .علت را می پرسم میگوید رنگ کاری می کردیم رنگ روی سرم ریخت گفتند با بنزین بشور تا رنگ ها پاک شود .پاک که نشد هیچی توی سر و صورتم پخش شد اومدم سیگارمو روشن کنم کله ام هم آتیش گرفت

دریچه

زندانی را دارم معاینه می کنم می پرسم مشکلت چیه؟

میگه دریچه ام می سوزه؟

میگم:دریچه چی؟دریچه کجا؟

میگه:قلبم

میگم:کدومشون؟

میگه مگه چندتا دریچه داره قلب ؟

پی نوشت:

دخترکم دارد یک ساله می شود هم من به او وابسته شده ام و هم او عجیب بابای شده و اولین کلمه ای که بر زبان آورد بابا بود. .عشق کامپیوتر و لب تاب و موبایل شده .چهار دست و پا می رود و یاد گرفته که لبتاب من کجا ست و با سرعت تمام خودش را به لب تاب می رساند دکمه خاموشش را فشار می دهد و چندین مشت نثار دکمه هایش می کند این لب تاب بیچاره به شدت قاطی کرده جدیدا و عشق شبکه persiantoon و کارتون باب اسفنجی شده و یک شبکه استکباری دیگر

2-اینم عکس دخترکم



نظرات 48 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 15:44

از دو نظر تبریکُ یکی دخترکت یکی هم مرکز ترک اعتیاد.
موفق باشی
اگه اول بشمُ این اولین باریه که تو یه وبلاگ اول میشم

مرسی اول شدی

گلدونه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:13 http://tondokhond.persianblog.ir/

دخترکتان را بگوئید دختر خانمم بهتر است چون اندازه یه زن 37 - 38 ساله میفهمه! اول اینکه سعی در نابود کردن لپتاب داره که بهش بیشتر توجه کنید دوم هم علامقمندیش به باب اسفنجیه

گلدونه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 16:15 http://tondokhond.persianblog.ir/

چقدر دلم برای اون پسر که معتاده سوخت. با این رفتار مادرش عجیب نیست که معتاد شده .
بمیرم چقدر هم خجالت کشیده از برخورد مادرش.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 17:38

bachehaye in dore zamoone mamulitarin asbab bazishoon shode mobilo pc...zamane ma in khodkara ke chandta rang dashtan o jamedadi dokmeii dg tahe tech bood ..

شهاب سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 18:46 http://www.2shoghle.blogfa.com

خدا دخترکتون رو براتون حفظ کنه :)

متصدی جوان سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 22:24 http://banker.persianblog.ir/

سلام
همیشه وبلاگتون رو می خوندم ولی این بار که حرف دخترتون شد، نشد که نظر ندم...
اول اینکه باید عکسش رو بذارید..
دوم اینکه کم کم باید با دکمه های لپتاپ هم خداحافظی کنی چون اول مشت میزنن بعد کم کم یاد میگیرن انگشتشون رو میندازن زیر دکمه ها و از جا با مهارت خاصی می کنند...
سوم هم اینکه به قول مامانم دختر میگه تا سه روز اول فقط به من نگاه کنید و منو بغل کنید بعدش خودم می دونم چیکار کنم که همه عاشقم بشین.....

چشم گذاشتم عکس تو پی نوشت 2

خرنگار سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 22:49

سلام دکتر
خسته نباشی
خدا سایه شما رو از سر دخترتون کم نکنه.
یه سوال : چرا به جای "می گوید " از فعل "میگویید" استفاده می کنید ؟
تو پست قبلیتون هم، همینطور نوشته بودید. چرا ؟

عادت اشتباه
و بدون نگاه کردن صفحه تایپ کردن

مارال چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 02:41 http://maschism85.blogfa.com

وای خدای من
چقدر خوشمزست دخترتون

احمد چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 06:18

سلام
چه دختر نازی دارین دکتر . ان شا<الله سلامت باشه.

ناشناس چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 08:52

الللللللللللللللللللللللللللللللهی نازی گوگولی . ماشالا چقدر از عکس قبلیه بزرگتر شده .
دکترجونم اگه شبیه خودته پس تو هم خوشگلی هااااااااااااا از طرف من لپشو بکش من تا بچه میبینم میپرم لپشو میکشم . من هم عاشق کارتون باب اسفنجیم همیشه راس ساعت ۸ دیگه هر برنامه ای در حال پخش شدن باشه تعطیل میشه چون من باید کارتونمو ببینم . کاش مرکز ترک اعتیادتون بخاطر نبود معتاد کم رونق میشد کاش دیگه معتادی نبود که بیاد واسه ترک همیشه قلبم میسوزه وقتی یک معتاد رو میبینم . از عمق وجودم ناراحت میشم . چون میدونی که پدر من هم متاسفانه ........... بود

وای چه عروسکی شده این خانم

اتوسا چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 09:03 http://710502.blogfa.com

خدائیش بعد از اعصاب خوردی های اخیر خنده رو لبم اومد دکتر مرسی

شهرام چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 09:54 http://sh1352.blogfa.com

اسم این دختر خانم کنجکاو چیه ؟

arusha

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 10:46

ای جونم چقدر دهنش با مزه است!!!

آلاله چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 13:46 http://alalehandmani.blogfa.com/

کاش وب منو می خونیدید و برای ایجاد انگیزه ترک پیشنهادی می دادید

سبینا چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 13:53 http://raeisa.blogfa.com/

عزیزم......چشمهاش رنگیه؟..........خوشمله

ناشناس چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 14:25

دکتررررررررررر جونم اجازه میدی عکس آروشا جون رو سیو کنم

altingun چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 14:56 http://altingun.mihanblog.com

خدا حفظشون کنه هم دخترتون رو هم لپ تاپتون رو

پری خاموش چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 16:43

دکترجان عکس دخترتونو نذارین ماممکنه پسرداشته باشیم دخترشماهم که ماشالله تودل برو

دختره چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 18:24 http://www.smouth.blogfa.com

شنیده اید لابد که کم کم دوستان دارند از صد و سی هزار تا الکلی صحبت می کنند البتهانواع مختلف اعتیاد یه واقعیتی ئه خیلی فجیع تر از این عدد و رقم ها خودمون هم می دانیم.. اعتیاد بدجوری گند زده به این کشور.چند تا از بر و بکس داشتند از یه ماده ای به نام کروکدیل حرف می زدند که از شیشه صد بار اعتیاد اور تر ئه. هر دم از این باغ بر ی می رسد.ظاهرن سنتز شیمیایی ساده ای هم داره

یک سری لب تاپ اسباب بازی هم در بازار موجود است یکی از دوستان بچه دار می گوید کار راه انداز است من شخصن نسبت به اسباب بازی های تولید چین فوبیا دارم .مبادا بشکند برود در چشم بچه یا بچه ببلعد اش و ....

متصدی جوان چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 18:35 http://banker.persianblog.ir/


چقدر جدی و جذبه داره... دختر این جوریش خوبه

ماسح چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 21:32 http://hesamghazi.persianblog.ir/

سلام اگر هر روز بیایم و بگویم داستان دارم رازی می شوید که بیایید و بخوانید!
پس بشمار!

نرگس چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 22:39

ای جانم. چقدر تو دل بروست این گل دختر

یاس پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 00:30

من دوهفته اس پسرم تحریم کردم منظورم پرشن تون هست ازصبح تاشب نگاه میکرد هرنیم ساعت اسمشو عوض میکرد تمام کارای شخصیت کارتونا رو تقلید میکرد بخصوص نینجاها دیوونم کرد منم دیگه نذاشتم براش اونم عاشق باب اسفنجیه

زردالو پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 00:46

اخی چه دختر نازی!راستی منم باب اسفنجی رو می بینم مخصوصا عاشق اون کاراکتر ستاره دریایی هستم.
قدیما کارتون شهر فضایی رو می دیدم کانال 2 میذاشت ولی به خاطر کاراکتر وحشت(همون قرمزه که مثل شیطان بود) صدا سیما پخشش رو ممنوع اعلام کرد.

محمد پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 06:38

خدا حفظش کنه.

می پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 15:51

ماشاالله.

آزیتا پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 20:22

وای چه دختری!ایشالا سالم باشه. پس من یه ساله که خواننده شمام!
منم یه مدت میخواستم مرکز ترک بزنم مجوزم گرفتم هر جایی رو میخواستم اجاره کنم تا میفهمیدن قول و قرارشونو به هم میزدن میگفتن اطرافیان اعتراض کردن.انقدر بهم جا ندادن و گذشت که پشیمون شدم.خدا بهتون صبر بده!

مرمر جمعه 30 تیر 1391 ساعت 03:04

ای جانم چه چشمای هوشیاری داره ماشاا.. خدا بهتون ببخشش.
اون ماجرای بنزین چقد وحشتناک بوده.

مرضیه جمعه 30 تیر 1391 ساعت 17:10

دخترتون خیلی نازه . خدا حفظش کنه.

دریا جمعه 30 تیر 1391 ساعت 19:58 http://azjensebaran.blogsky.com

سلام
بهتون تبری میگم
هم بابت مرکز ترک اعتیاد هم دختر گل و نازتون
خدا حفظش کنه براتون
در پناه خدا در کنار هم شاد و خوشبخت باشید

سایه شنبه 31 تیر 1391 ساعت 11:27 http://shamimedoost.blogfa.com

سلام.
تا حالا خواننده خاموش بودم ولی برای این پست باید مینوشتم تا تبریک بگم هم حوزه جدید کاری رو و هم کم کم یکساله شدن دختر نازنین تون رو... امیدوارم که همیشه زندگی تون سبز باشه...
برنامه مورد اشاره رو دیدم واقعا جای تاسف داشت... از خدا میخوام روزی بیاد که این معضل عطیم اعتیاد از جامعه کنده شه...

جی5 لاین شنبه 31 تیر 1391 ساعت 14:16 http://g5line.com

سلام دوست خوبم
فکر نمیکنم کسی باشه که از مزایای مثبت اندیشی بی خبر باشه
ولی ما سایت های کمی در مورد مثبت اندیشی داریم

سایتی ایجاد کردیم که مطالب مختلف رو با ذکر منبع از سایت ها و کتاب های دیگه جمع آوری میکنه و هر روز ساعت هفت صبح یک داستان مثبت منتشر میکنه
البته خاطره مثبت هم داره، داستان صوتی و پاسخگویی به سوالات ارسالی از طرف افراد
از دی ماه 90 فعالیتش شروع شده
شما میتونی هر روز به این وبسایت سر زده و انرژی مثبت بگیری و البته می تونی یه لطف بزرگتر هم بکنی
اونم اینکه این سایت رو با عنوان "داستان ها و پرسش های موفقیت" در وبلاگ خودت لینک بدی
البته اگر فکر میکنی خواندن مطالبش برای همه مفیده

در ضمن لطفا خاطرات مثبت خودت رو هم برای ما ارسال کن، خوشحال می شیم!
http://g5line.com/sign-up/


http://g5line.com داستان ها و پرسش های موفقیت

متشکرم از شما

خدا دخترتون رو حفظ نه براتون.با اجازه
یه برنامه متفاوت و جالب ماه رمضان امسال رو معرفی می کنم:

گفتگویی متفاوت با چهره های دوست داشتنی مردم

در برنامه گفتگوی تنهایی

شبهای ماه مبارک رمضان

ساعت 22

شبکه 4 سیما

مهمان اولین شب: امیر جعفری

samira شنبه 31 تیر 1391 ساعت 21:16 http://motelashi63.blogfa.com

bedon kamp TARK kardam
sakht bod

فرامرز یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 00:51

سلام دکتر
این برنامه «آینه» با فیلمهای مستند و دیدنی خیلی روی 12 گام و کمپ ها تاکید داره و از پیر و جوان کسانی جمع میشن و جشن پاکی میگیرن و چقدر هم تغییر کرده اند و عجیب اعتماد به نفسی دارند.اتفاقا دکتر در حال پاکی هم بینشون هست و تا آخر عمر نمیگن ما ترک کردیم بلکه میگن در حال بهبودی هستیم و خیلی از سایتهای دیگه روی این موضوع تاکید دارند.خودم من هم با دارو ترک کردم اما فایده نداشت و خیلیها رو دیدم همینطوری بودند یعنی دارو که بیشتر همون متادون هست در حکم استامینوفن هست.خلاصه من چکارکنم که اراده ترک داشته باشم چون به خودم میگم تو که میدونی بعد از مدتی روز از نو روزی از نو پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟10 سال مصرف کوکنار دارم تا پارسال 1 گرم اما الان 2 گرم روزانه.میخوام ازدواج کنم نمیتونم همه جور گرفتارم و زیر فشار.یه جایی خواستگاری رفتم و به تفاهم رسیدیم اما موضوع رو به دختر گفتم و قبول نکرد و جا خورد و با هماهنگی هم بهانه مهریه رو وسط کشیدیم تا بدو آبروریزی موضوع تموم شد.واقعا خسته ام و وامونده.بعضی وقتها فکر استشهادیمیزنه به سرم

شما بایدمراکزی بری که خدمات مشاوره خوبی داشته باشه
و سعی کنی با دوستای که دوران اعتیاد رابطه داشتی و مکان های که یاد آور مصرف مواد را کنار بزاری
گروه های NA هم میتونه کمکت کنه

آسیه یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 15:50

سلام جناب دکتر.خسته نباشید.
طی چند روز کل آرشیو رو خوندم و تا حد زیادی گفته های شما رو درک کردم....
من فارغ التحصیل رشته علوم قضایی هستم و پایان نامه من در مورد آسیب های روحی و روانی زندان بر افراد بود......
نزدیک به 6 ماه هفته ایی 3 روز به زندان و بند نسوان میرفتم و از نزدیک بهشون برخورد میکردم.....
واقعا دنیای عجیبی داره زندان و همچنین زندانی....
ممنون از وبلاگ خوبتون...
خداوند حافظ و نگهدارنده آروشای عزیز شما باشه و همچنین سایه شما بر سر اون نازنین گل...

منجوق یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 15:55 http://manjoogh.blogfa.com

زنده باشه
امیدوارم یه روزی برسه که کلا کارو کاسبیت در زمینه اعتیاد بی رونق بشه یعنی هیچ معتادی تو ایران نباشه و شما پزشک ها فقط در زمینه پیشگیری کار کنید نه درمان

آمیتیس یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 19:31 http://todream.blogsky.com

چه جور این دختر خوشگل شیطون انقد آروم نشست تا ازش عکس بگیرین؟

به سختی

ناصر یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 23:12 http://naserweb.blogfa.com

سلام وب زیبایی داری!!
منم یه وب دارم
تو وبلاگم همه جور مطلبی می نویسم و افتخارم اینه که فقط با قلم خودمه و کپی لاگ نیست خیلی خوشحال میشم که یه سری بزنی و نظری بدی و منو راهنمایی کنی و اگه خواستی ارتباطمون بیشتر کنیم
http://naserweb.blogfa.com

جی۵ لاین یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 23:21

سلام دوست خوب و گرامی
از این که ما را یاری نموده و سایتمان را در وبلاگ ارزشمندتون لینک کردید بسیار بسیار سپاسگزاریم
سربلند و پایدار باشید

رعنا یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 23:37 http://rahna.blogsky.com

عزیزممممم چه دختر خانوم خوشکلی ..
خدا حفظ کنه دخترتون رو واسه شما و شما رو واسه دختر خوشکل و شیطونتون
تولد این فرشته ی خوشکل مبارک باشه .. باتاخیر ..

مهندس هویج سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 16:50 http://havijoo.blogsky.com


من فکر میکردم خودم تنها انیشتینم نگو این بابا اوضاش داغون تر بوده

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 14:26

عزیزم هزار ماشالله به دخترتون

منم یه دختر 14 ماهه دارم

گفتگو از پاک و ناپاک است... پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 10:46 http://adamebikarr.blogfa.com

" یک شبکه استکباری دیگر"

ای ول!

مریم جمعه 13 مرداد 1391 ساعت 20:16 http://www.kijaa.blogfa.com

سلام.
پس کو عکس دخترتون؟؟؟!!!

نجمه رستمی شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 15:34 http://roshana14.persianblog.ir

چقدر نازه این نی نی!
انشاا...همیشه سالم باشه.
این کوچولوی خوشمزه رو بایددید.
عشقش به لب تاپ جالبه.

مریم شنبه 15 مهر 1391 ساعت 18:56 http://everythusaydarling.blogfa.com/

دخترتون بی نهایت زیباست
بزرگ تر که بشه حتما به همچین پدری افتخار میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد