خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

وطن

وطنم ای شکوه پا بر جا


در دل التهاب دورانها


کشور روزهای دشوار


و زخمی سر بلند بحرانها


ایستادی به جنگ رو در رو


خنجر از پشت میزند دشمن


گویی از ما و در نهان بر ماست


وطنم پشت حیله را بشکن


وطنم ای شکوه پا بر جا


در دل التهاب  دورانها


کشور روزهای دشوارو


زخمی سر بلند بحرانها


رگت امروز تشنه عشق است


دل رنجیده خون نمی خواهد


دل تو تا ابد برای تپش


غیر عشق و جنون،نمی خواهد


شرم بر من اگر حریم تو


پیش چشمان من شسکته شود


وای بر من اگر ببینم چشم


رو به رویای عشق بسته شود


وطنم ای شکوه پا بر جا


در دل التهاب دورانها


کشور روزهای دشوارو


زخمی سر بلند بحرانها


از تب سرد موجهای خزر


تا خلیجی که فارس بوده و هست


می شود با تو دل به دریا زد


می شود با تو دل به دنیا بست


دکتر افشین یدللھی


۔

روزهای روشن


امروز روز خوبی بوده
معدود روزهای هست که میشه لبخند و رگه های از امید را در چهره های خسته هموطنان دید
حاکمیت عقلا حتی اگر در کوتاه مدت آثار شگرف اقتصادی نداشته
ولی بر داشتن سایه تهدید و هراس  و
سایه شوم روزهای بدتر
و اضطراب و نگرانی 
 از شانه های خسته این مردمان هنری عظیم بود
و چه مقاوم بودند این مردمان که ۸سال تحمل کردند
کاش کسی این پرسش را با صدای بلند مطرح کند
چه کسی پاسخگویی اینهمه آسیب روانی به جامعه در این ۸سال خواهد بود؟