خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

سلام

نبودنمان راببخشائید

این برنامه آهنگهای بر تر ((من وتو)) بد جور  آدم توحس میبره 

مخصوصا این آهنگ که من دوست داشتم جزو20تای اول باشه



 بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من، هر چی می کارم مال تو 

اهل طاعونی این قبیله ی مشرقی ام

ادامه مطلب ...

داره میباره بارون و تو نیستی

داره میباره بارون و تو نیستی

شده این خونه زندون و تو نیستی

چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

ادامه مطلب ...

مرا دریاب من خوبم . هنوزم آب میکوبم

الالالا لالا لا
تو ای نایاب ای ناب. مرا دریاب دریاب
منم بی نام بی بام . مرا دریاب تا خواب
مرا دریاب مستانه . مرا دریاب تا خانه
مراقب باش تا بوسه . مرا دریاب بر شانه

لالالالا لالا لا
مرا دریاب من خوبم . هنوزم آب میکوبم
هنوزم شعر می ریسم . هنوزم باد می روبم
مرا دریاب در سرما . مرا دریاب تا فردا
مرا دریاب تا رفتن . مرا دریاب تا اینجا
مرا دریاب تا باور . مرا دریاب تا آخر
مرا دریاب تا پارو . مرا دریاب تا بندر

تو ای نایاب ای ناب. مرا دریاب دریاب
منم بی نام . بی بام
مرا دریاب تا خواب

لالالالا لالا لا

مرا دریاب من خوبم . هنوزم آب میکوبم
هنوزم شعر می ریسم . هنوزم باد می روبم
مرا دریاب در سرما . مرا دریاب تا فردا
مرا دریاب تا رفتن . مرا دریاب تا اینجا
مرا دریاب تا باور . مرا دریاب تا آخر
مرا دریاب تا پارو . مرا دریاب تا بندر

تو ای نایاب ای ناب. مرا دریاب دریاب
منم بی نام . بی بام
مرا دریاب تا خواب

لالالالا لالا لا


پی نوشت:

1-تنها دو نفر از دوستان تونستند حدس بزنند من کدام زندان کار می کنم و این یعنی که هنوز میشه نوشت

2-همه آثار و ترانه های شهیار قنبری را دوست دارم

3-یکی از بدترین شیفت ها واسه یه پزشک میتونه شیفت های صبح جمعه باشه

4-یه راهکار پیدا کردم واسه مریض های که عشق آنتی بیوتیک و پنی سیلین و..هستند  در حای که نیازی به مصرفش ندارند(به مصرف پنی سیلین اعتقاد پیدا کردند به قول خودشون) .من میگم من واستون مینویسم ولی نیاز به مصرف آین آنتی بیوتیک و پنی سیلین و..نیست به این دلیل هم مینویسم که دوباره نخواهی بری دکتر تا اینبار برات پنی سیلین و..بنویسه و بزنی خوب بشی




ملاقات با دوزخیان

 

آن دم که مــــرا مــــی زده بـر خـــاک سپــارید           زیـــــر کفنــــــم خمــــــره ای از بـــــاده گذاریـد

تــــا در سفـــــر دوزخ از ایــن بــــــاده بنوشـــم           بـــــر خــاک مـن از ساقــــه انگـــــور بکــاریــــد

 

آن لحظـــه کــه بـا دوزخیــــان کنـــــم مـــلاقات          یک خمـــره شـــراب ارغـــوان بــرم به سوغات

هرقدر که در خاک ننوشیدم از این باده صافی           بنشینـــــم و بــــا دوزخیـــــــان کنـــم تــــلافی

جــز ساغـــر و پیمانــــه و ساقـــی نشنـاسـم           بــر پــایـــه پیمانــه و شـادی است اســـاسـم

گر همچــو همای از عـطش عشق بسـوزم           از آتــــــــش دوزخ نــــهراســــــم نــــهراســـــم

 

آن دم که مــــرا مــــی زده بـر خـــاک سپــارید           زیـــــر کفنــــــم خمــــــره ای از بـــــاده گذاریـد

تــــا در سفـــــر دوزخ از ایــن بــــــاده بنوشـــم           بـــــر خــاک مـن از ساقــــه انگـــــور بکــاریــــد

 

 

خسته ام

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر

ای نظاره ی شگفت، ای نگاه ناگهان!
ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر!

آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!

این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر

دست خسته ی مرا، مثل کودکی بگیر
با خودت ببر، خسته ام از این کویر!

قیصر امین پور آینه های ناگهان

بوی گندم

اهل طاعونی این قبیله مشرقی ام
تویی این مسافر شیشه ای شهر ٿرنگ
پوستم از جنس شبه ، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله ، تن پوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من ، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من ، هر چی می کارم مال تو
تن من خاک منه ، ساقه گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنه یک قطره آب
بوی گندم مال من ، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من ، هر چی می کارم مال تو
شهر تو ، شهر فرنگ ، آدم هاش ترمه قبا
شهر من ، شهر دعا ،همه گنبداش طلا
تن تو ، مثل تبر ، تن من ریشه سخت
تپش عکس یک قلب ، مونده اما رو درخت
بوی گندم مال من هر چی می کارم مال تو
نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری ، خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هر کس که هست هر کس که نیست داد می زنم
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو

 

شهیار قنبری

بهمن رافعی

بهمن رافعی از شاعران معاصر است از معروفترین شعرهای بهمن رافعی قطعه معروف:از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست و...که توسط داریوش خوانده شده است

ولی نمیدانم چرا او اینقدر مورد بی مهری قرار گرفته است

کتاب جدید او با نام :روشنی در قفس ماندنی نیست روانه بازار  شده است


از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست

دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست

در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا خانه ی تو فاصله ای نیست

بگذشته ام از خویش ... ولی از تو گذشتن
مرزیست که مشکل تر از آن مرحله ای نیست

سرگشته ترین کشتی دریای زمانم
می کوچم و در رهگذرم اسکله ای نیست

من سلسله جنبان دل عاشق خویشم
بر زندگی ام سایه ای از سلسله ای نیست

یخ بسته زمستان زمان در دل بهمن
رفتند عزیزان و مرا قافله ای نیست


برای آشنایی بیشتر با این شاعر به اینجا  مراجعه کنید

و همچنین اینجا



اگه سبزم ....

این ترانه را که ازسروده های  شهریار قنبریه (که خودشم خونده این ترانه را)خیلی دوست دارم


اگه سبزم اگه جنگل اگه ماهی اگه دریا

اگه اسمم همه جا هس روی لب ها تو کتابا
اگه رودم رود گنگم مثل مریم اگه پاک
اگه نوری به صلیبم اگه گنجی زیر خاک
واسه تو قد یه برگم پیش تو راضی به مرگم
اگه پاکم مثل معبد اگه عاشق مثل هندو
مثل بندر واسه قایق مثل قایق واسه پارو
اگه عکس چل ستونم اگه شهری بی حصار
واسه آرش تیر آخر واسه جاده یه سوار
واسه تو قد یه برگم پیش تو راضی به مرگم
اگه قیمتی ترین سنگ زمینم توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر کتابم برای اسم تو چند تا دونه حرفم
اگه سیلم پیش تو قد یه قطره اگه کوهم پیش تو قد یه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درختم پیش تو اندازه  دگمه .یه  پیرهن
واسه تو قد یه برگم پیش تو راضی به مرگم
اگه تلخی مثل نفرین اگه تندی مثل رگبار
اگه زخمی زخم کهنه بغض یک درد رو به دیوار
اگه جام شوکرانی تو عزیزی مثل آب
اگه ترسی اگه وحشت مثل مردن توی خواب
واسه تو قد یه برگم پیش تو راضی به مرگم....