خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خداحافظی

خدا حافظی یا شکنجه!...

۱۳۹۴/۹/۲۰


شما را به همه مقدسات سوگند می دهم که پس از پایان میهمانی خدا حافظی را کش ندهید و سریع قال قضیه را بکنید.


روند خداحافظی بعضی ها در پایان یک میهمانی آنقدر طولانی میشود که به مراسم شکنجه شباهت پیدا می کند!


ساعت ۱۰ شب موضوع رفتن برای نخستین بار مطرح میشود،  تا ساعت ۱۱ در لابلای بحث های عادی گاهی موضوع رفتن مطرح میشود.


از ساعت ۱۱-۱۲ میهمانان از جا بلند شده و مراحل پوشیدن لباس را آغاز میکنند و در حالیکه ژست رفتن بخود گرفته اند ، ایستاده به بحث ها ادامه داده و بصورت میلیمتری بسوی در پیشروی میکنند.


با پوشیدن کفش ها و ایستادن دم در و تکمیل گفتگو های قبلی ساعت به یک بامداد نزدیک میشود، در ساعت ۲ بامداد، دم در حیاط و کنار اتومبیل در حالیکه که میهمانان در اتومبیل نشسته اند از شیشه های پایین اتومبیل  با میزبانی که چند ساعت است سرپا ایستاده و در اثر سرما و خواب آلودگی و خستگی دچار افت فشار خون و سرگیجه و پا درد و فشار ادرار و...گردیده، گفتگو ها را ادامه می دهند و سرانجام در ساعت ۳ بامداد اتومبیل حرکت کرده و خداحافظی میهمان های عزیز کامل میگردد ، درست مشابه زایمان طول کشیده ، همه کبود شده اند!

نظرات 4 + ارسال نظر
vida چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 00:12

به نظرشما میشه کاری کردکه مردم آداب درست زندگی را یاد بگیرند،من خودم رعا یت میکنم اما چه فایده وقتی دیگران بی توجه از کنار ابتدایی ترین اصول زندگی بی اعتنا رد می شوند.بسیاری از ارزشها لگد مال شده ،اما هنوز شعار دادن را فراموش نکرده ایم،حواسمان هست که کاسه کوزهٔ خانه بروز باشد اما دریغ ازبروز کردنِ رفتارها و آداب و اصول زندگی.سپاسگزارم دکترجان

شبنم دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 18:49

خیلی خندیدم .مرسی زیبا نوشتین دکتر

تیچربانو چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت 20:23 http://www.manneveshtblog.blogsky.com

مث من دوپاگریزی دکتر

ریحانه سه‌شنبه 8 فروردین 1396 ساعت 22:34 http://lifewriter.persianblog.ir/

دقیقااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد