خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

پاسخ نامه یک زندانی

این کامنت پاسخ درستی به نامه داده است

این زندانی مشکلش با قرص دایمتیکون حل می شد ولی قرص بلادونا بی پی  می خواست چون نوبت بهداری خودش نبود نامه را به یک زندانی دیگر داده بود تا به دست من برساند و برای دارو بگیرد من هم برایش دایمتیکون نوشتم .

شکل ظاهری بلادونا با کلونازپام تقریبا مشابه هست و زندانی ها به جای قرص خواب به زندانی های جدید قالبش می کنند


گمونم مشکل با قرص نعنا یا زنجبیل حل بشه.

ولی‌ آخه واسه قرص نعنا که این نامه فدایت شوم رو نمینویسه. فکر نکنم مهدی قار‌قار خیلی‌ نگرانِ در رفتنِ بی‌ هوای باد معده باشه. التماس دعا داشته بنده خدا؟
 katbalou

نامه ای دیگر به پزشک زندان

وشاید تنها یادگاران من از زندان این کاغذ های چروکیده هستند

 


دوستان اگر حدس زدن این زندانی چه قرصی احتیاج دارد جایزه دارند


تصویر نامه 

ادامه مطلب ...

بد و بدتر

کلاهبردار یا دزد

دارم بیمارا را ویزیت می کنم اتاق معاینه من زیاد هم خصوصی نیست یعنی ممکنه 2 تا 3 تا زندانی با هم بیان داخل یا علاوه بر زندانی یه سرباز یا مراقب هم تو اتاقه در حالی که من مریض معاینه می کنم ولی معمولا وقتی زندانی مشکل خاصی داره مراقب یا سرباز بیرون میره بعضی زندانی ها هم خودمونی تر هستند به قول خودشون البته با پزشک نه با سرباز و مراقب و مشکلی ندارن 


زندانی اول سارق هست و به طبع معتاد و قرصی و صد درد ودیگه و واسه پول موادش دزدی کرده و....درخواست متادون و قرص شب و...داره 

زندانی بعدی سر و وضع بهتری داره و زبون چرب تر معتاد هم هست و کلاه بردار عده ای آدم بیچاره را سرکیسه کردعه و چک بی محل و.....تحویلش نمیگیرم

با صدای که یکم هم بلندتره میگه :یه دزد معتاد و براش همه چی مینویسید .مگه من دزدم و....

بهش میگم 

یه دزد کاری به اعتماد مردم نداره

تو به مردمی که بهت  اعتماد کردن  خیانت کردی  این خیلی بدتر از کار دزدیه که به خاطر غفلت  به مردم ضرر میزنه 

شما کدام را ترجیح می دهید ؟

داره میباره بارون و تو نیستی

داره میباره بارون و تو نیستی

شده این خونه زندون و تو نیستی

چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

ادامه مطلب ...

تمارض

بعضی از زندانی هاکه آزاد می شوند به مرکز تک اعتیاد من سرمی زنند نه که فکر کنید به خاطر علاقه وافر و سپاس گزاری و... باشه نه

میان مرکز واسه تشکیل پرونده وگرفتن متادون و چه کسی بهتر از دکتر زندان که میدونه اونا تو چه وضعیت اسفناک اقتصادی و...هستند .

پذیرش مرکز هم به قیافه و شکل ونوع مراجعه اینها عادت کرده تا یه آدم حفن میاد تو میگه با دکتر کار داری؟

دیروز یکی از این بنده خداها اومده بود مرکز البته ظاهرش مرتب واصلا قابل مقایسه با زندان نبود 

گفتم:چیکار میکنی؟

گفت:یه کار پیدا کردم دیگه قراره خلاف نکنم

نگاش میکنم

میگه:دکتر تمارض نمیکنم اینجوری نگاه نکن 

میگم:خدا کنه

میگم:چطوی اینجا را پیدا کردی؟

میگه با بابام همه مرکزا رفتیم و پرسیدیم از ظهر تا حالا داریم راه می ریم

میگم:مگه مصرف میکنی؟

میگه:با اجازه

میگم:چقدر بچه خوبی شدی اجازه هم میگیری

میگم:خوب یکی از این مرکزا پرونده تشکیل میدادی اینقد هم پیرمرد (باباش)نمی چرخوندی توشهر

میگه:دکتر نمی شد پذیرش نمی کنند هزینه را باید کامل میدادی 

باباش میگه :دکتر من دیگه خسته شدم از دستش  هر بار که میره زندان داغون تر وبدتر بر میگرده 


میگه:دکتر یه بار نجاتمون دادی حالا هم کمک کن(یه بار تو زندان دچار مسمومیت با متادون شده بود)

پرونده واسش تشکیل میدیم با تخفیف  وپرداخت هزینه آخر ماه و به این امید که کمکی به درمانش بشه



مثبتی ها

تا به حال شده دارید تو خیابان راه میرید و یه باره حواستون به صحبت های پشت سریتون جلب میشه و ناخوداآگاه و یا از روی کنجکاوی در حالی که به راههتون ادامه می دید سخت مشغول گوش دادن به صحبت های اونا بشید .

چند روز پیش توی خیابون داشتم می رفتم که صحبت های آدم های پشت سرم که یه زن و شوهر بودند با یه بچه و تو عالم خودشون حرف می زدنند جلب شد و من در حالی که به حرف های اونا که گاهی برام آشنا میزد گوش می دادم

مرد:این همونه

زن:خودشه

مرد:آره

زن:فحشش میدادی؟

مرد:نمی شد که

زن:تو دلت فحشش میدادی

مرد:دادم

زن:خیلی نامرده

مرد :نه خیلی

زن:قرص هم برات نوشت؟

مرد:میگفت هیچیت نیست

به اینجای مکالمه که رسید و اسم قرص و..به وسط اومد نا خوداگاه حواسم بیشتر جمع شد هر چی باشه قرص و دوا به ما مربوط میشه

زن:چرا ننوشت

مرد:ننوشت دیگه

زن:خودشه

مرد:شاید

کمی قدم هایم را آرام کردم که زن و مرد بهم رسیدن

مرد:سلام دکتر منو میشناسی؟

من:شما......

مرد:زندان بودم

زن:گفتی بودی شوهرم هیچیش نیست؟

من:یادم اومد  آزاد شدی؟

زن:چرا شوهرمو زندون کردی؟چرا گفتی هیچیش نیست

من:آزادش کردم کی من زندونش کردم

بعد از کمی صحبت مرد و زن می روند


مثبتی ها گروهی از زندانی های مواد هستند که مقدار خیلی کمی مواد مخدر همراه با تست مثبت اعتیاد دارند و اینها به زندان می آیند تا جریمه و یک ماه زندان را بگذرانند و چون اکثرا پول ندارند یک ماه تبدیل به دو تا سه ماه می شود و اینها اکثرا دچار بیماری و..هستند.

این مرده که بیمار اعصاب و روان بود هم جزو این دسته بود که روز اولی که تو ورودی ها معاینه شد مدعی بود که سه نوع سرطان داره که بعد که ازش خواستیم مدرک ارائه بده نسخه های چند متخصص اعصاب و روان و بستری و شوک و...داشت و بعد  با نامه به رئیس و قاضی و....و شرح بیماری و...آزاد شد

تو ولایت ما یه رسمی هست که مردای که مشکل اعصاب و روان دارند و به اصطلاح عامیانه دیوانه هستند را زن می دهند تا عاقل شوند -البته کسی منکر قدرت خانم ها و توانایی آنها نیست هر چند امروزه این بعد از قدرت خانم ها که قادرند یک مرد عاقل را در زمان کوتاه به یک دیوانه تبدیل کنند نمود بیشتری دارد-و این رسم نه تنها کسی را عاقل نکرده خود باعث معضلات بسیاری می شود 




قرص دیندار

این معتادای زندان در بدو ورودشون برای مجاب کردن پزشک برای نوشتن قرص اعصاب و....شیوه ها وترفندهای جدیدی هر روز رو می کنند 

اول اینکه زود در مورد اخلاق پزشک زندان واینکه چی باید بگی و ...زود اطاعات جمع می کنند

و در فرصت مناسب به رخ می کشند

نمونه های از این رفتارها :

زندانی:دکتر من میدونم شما با دروغ مشکل داری من راست وحسینی مریض اعصاب و..نیستم ولی بیرون فرص می خودم الانم اعصابم داغونه تازه اومدم زندان تا عادت کنیم اگه ممکنه قرص برام بنویس

ابداع اصطلاحات عجیب:قرص دین دار

زندانی(امروز دیدم این ندانی را):دکتر من بیمار اعصابم

من:خوب چه داروی مصرف میکنی؟

زندانی:قرص دین دار

من:قرص دیندار؟مگه قرص بی دینم داریم

زندانی:نه اسمش یادم نیست آخه حواس ندارم ولی دین داشت تو اسمش

به راحتی میشه حدس زد که چی میخواد(کلوندین) ولی من هم خودمو متعجب نشون میدم قرص دین دار؟آها رانیتیدین بوده

زندانی:نه این نبود

من:سایمیتدین بوده

زندانی:نه اینم نبود

من:دیگه بقیه قرص ها بی دینند نداریم دیگه

زندانی:پس کلوندین چی؟

گروه پام(دیازپام-کلونازپام-اگزازپام-لورازپام-)

زندانی ها گاهی برای اینکه این تصور را ایجاد کنند که همه قرص ها ا می شناسند واکثرا با لحنی لاتی و آمیخته با طنز می گویند:

دکتر آگه ممکنه یه پام واسم بنویس 

من:کدومشومصرف می کنی؟

زندانی:آسیاب ما همه چی خرد میکنه