خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

راه آورد شیفت

۱-ببخشید دیر شد

۲-از مریضه شرح حال میگیرم .میپرسم مشکل قلبی داری؟

میگه :اره دکمه قلبم افتاده

۳-بیماره آمده با دل درد .میگم چیزی خوردی میگه:گلاب به روتون اسهال داشتم و روده هام عفونت کرده بودند چند قاشق بتادین خوردم ضد عفونیشون کنه

۴-از معتاده میپرسم چی مصرف میکنی؟میگه تزریق

۵- یه مرده آومده میگم مشکلتون چیه ؟میگه یه معده واسم بنویس

۶- یه پیرمرده آمده برا ترک مدعیه که رکورد مصرف مواد را تو ایران داره ۷۲ سالشه و از ۱۵ سالگی شروع کرده به مصرف مواد



دلتنگی ها

وقتی حرفی براس گفتن نمی ماند