خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

روزانه ها

حالا که شدیم پزشک زندان یکم از روزگار پزشک زندان بگم براتون.

البته این زندانی که من کار میکنم یه زندان کوچیک محسوب میشه ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ زندانی داره و مثل زندانهای معروف نیست .

من صبح تا ظهر میرم اینجا و شب ها هم آنکال زندانیم که اگر موردی بود برم زندان.معمولا زندان بند ها یمختلف داره و اردوگاه که مخصوص زندانیان مواد مخدره.

روزها ورودی جدید اول میبینیم و هر روز نوبت یکی از بند ها است که زندانی ها را می آورند و میبینیم

داروخانه.تزریقات و رایولوژی و دندانپزشک و آزمایشگاه داریم.

متاسفانه اعتیاد که در ورودی های جدید بیداد میکنه.هپاتیت و ایدز هم همچنین. خیلی از اینها هم دچار بیماری های مختلف به دنبال اعتیاد هستند

پی نوشت:

۱-یه زندانی داشتیم جدید دیروز اومده بود میگفت سوزن تو شیکمشه؟و جراح گفته باید حتما جراحی بشه

امروز عکس گرفتیم و چیزی نبود.بهش میگم تو شیکمت که سوزن نیست؟

میگه من گفتم تو سرم تومور است کی گفتم تو شیکمم سوزنه

بهش میگم احتمالا تومورت سر هم مثل سوزن تو شیکمته

۲- یه زندانی داریم که گفتم میگه میکروب اسکیزوفرنی رفته تو بندنش.امروز اومده بهداری میگه من شبا که میخوابم دهنم و بینی هام بسته میشه.با خودم که حرف میزنم بقیه فکر میکنن دیونه هستم

۳-علت قتل:یه ورودی بود که به جرم قتل آورده بودنش معتاده.ازش میپرسم چی شده اوردنت اینجا؟

میگه:شیشه کشیدم و بعد فکر کردم اگه شوهر خاله ام .خاله ام را طلاق بده .بعد بابای بیچارم باید از خاله و بچه هاش نگه داری کنه رفتم باهاش دعوا کنم که اینکاره نکنه که اینطور شد

نظرات 24 + ارسال نظر
من(رها)! دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 16:31 http://nemidoooonaam.blogfa.com/

یعنی آدم شیشه می کشه!!! فکرم می تونه بکنه!!!

تازه فکرش باز میشه
اینایی که شیشه مصرف میکنند بیشترشون دچار بدبینی شدید به اطرافیان میشن و گاهی به خاطر این بدبینی اقدام عملی هم میکنن از جمله این طرف

من(رها)! دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 16:32

جدیدا اینجا هم هی اول می شم!!!
واقعا چه اراده ای دارم تو اول شدن!!!

دلژین دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 16:38 http://drdeljeen.com

آدم ناراحت میشه...خدا یه اعصاب قوی بهتون بده

بلندترین دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 17:44 http://www.bolandtarin.blogfa.com

الان که دارم فکرشو می کنم همچین پر بیراهم فکر نکرده

راستی جدیدا وقتی وبلاگ شماراباز می کنم تو کامپیوترم سونامی میاد یعنی شونصد تا پیج فیلخشک شده عین موروملخ وا میشند ومن انگشت به دهان که چی شد؟میخوام بگم دست های نامرئی پشت پرده بدانند که من با این چیزها از میدان به در نمی شوم.....

چیو پر بیراه فکر نکردیدن؟
والا من گناهم

ماهور دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 19:48

سلام خسته نباشید علت قتل دیگه آخرش بود یه ساعته دارم میخندم

راه سوم...... دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 19:50 http://sheytanat25.persianblog.ir/

سلام دکتر جان
این مملکت ما هم در نوع خودش بی نظیره ها... اینم از وضعیت زندان هاش
آپم

این خوباشه

راه سوم...... دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 19:53 http://sheytanat25.persianblog.ir/

سلام
یکی نیست اینا رو بشنوه فکر پیشگیری از وقوع جرم باشه..
آپم

مشنونه کاری نمیکنن
چشم

بلندترین دوشنبه 6 دی 1389 ساعت 21:02 http://www.bolandtarin.blogfa.com

قضیه خاله رو دیگه
شما ببین تو این زمونه بی یارویاورویارانه آدم دیگه نمیتونه دست فک و فامیلو بگیره که به اینش فکر کردین نه دیگه فکر نکردین
اصلا حالا که اینطورشد از این به بعد هرکس خواست زن و بچه شو ول کنه بگین بااین اقاطرفه....
اکنون که اینها را مینویسم سی تا پیج همه فیلخشک زیر دستمان باز شده وما فعلا تقیه پیشه کردیم
(فکر کنم نت من هم شیشه خورده!)

شادی سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 00:00 http://shadihastam.blogfa.com/

خیلی باحال بود مخصوصا اون اسکیزوفرنی واقعا نکته اینه که تو زندان از هرنوع آدمی وجود داره و متاسفانه همشون کنار هم زندگی میکنن
اون ماجرای خاله هم یه جورایی طنز هستش هم تلخ هم خنده دار

پ.ن:وبلاگتون رو از وبلاگ دختر ترشیده پیدا کردم هی هم آدرستون یادم میره میرم تو وبلاگ دختر ترشیده که دنبال پستتون بگردم کلا یه کار بسی دشوار هستش میتونم لینکتون کنم؟؟؟

اره خواهش میکنم

فندق 70 کیلویی سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 00:29 http:// Www.mieistorie.blogfa.com

عجب تجربه با مزه ای. آدم وقتی به زندان فکر میکنه به این چیزها حواسش نیست. امیدوارم موفق باشین دکتر جان

ترمه (یک زن دهاتی ) سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 09:53 http://azdeh.blogfa.com

سلام آقای دکتر .خیلی نوشته هاتون خوندنی بود . لذت بردم .خوشحال میشم بهم یه سربزنید

چشم حتما

شیرین سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 10:11

خسته نباشی آقای دکتر خواهرزاده شوهرم در یکی ازشهرستان دکترزندان بود وچیزهای خیلی عجیب ازآنجا تعریف میکردواقعآخدابه شماصبر بدهد.

اینجا هم خیلی چیزهای عجیب هست که نمیشه نوشت

داود سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 11:03

خسته نباشی دکتر جان
اگه مطاببتو به صورت داستانی بنویسی خیلی با حال تر میشند
موفق باشی

پری چهره سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 11:57 http://www.babaee.persianblog.ir

سلام رفیق
حتی برای یک ثانیه هم نمی توانم خودم رابجای تو بگذارم
اذیت میشم ...

مستانه سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 14:38 http://newmidwife.mihanblog.com

مطالب بسیار جالبی در وبلاگتون دارید موفق باشید

مرجان سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 15:44 http://niloofareghermez.blogfa.com

وبلاگتون خیلی جالبه. اجازه هست لینکتون کنم؟؟؟؟

خواهش میکنم

علی سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 15:54 http://dehati.blogfa.com/

سلام دکترجان
می بینی چی داره سر مملکتمون میاد ؟
می بینی که جوونهایی که پر استعداد و فکر و خلاقیت هستن به کمک غیر مستقیم مسئولین بی مسئولیت در جلوگیری از مواد مخدر چه خانه ای ازشون داره میسوزه ؟
خیلی دردناک باید باشه کار کردن در اونجا
خسته نباشی

من که نامید شدم
لینکت کردم

rohollah سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 16:01 http://restless3.wordpress.com/



سلام دکتر تنها
اون زندانی مورد 1
نه توی شکمش سوزنه، نه توی سرش تومور!
توی سرش گچه! خاکه ! پاره آجره!
قشنگ می‌نویسین
زندانی‌تیم دکتر

لیلیت سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 16:15 http://www.lilith2010.blogfa.com

سلام دوست عزیز راست می گی ما هنوز نتوانسته ایم با خشونت درونمان کنار بیاییم خوب بخشی تقصیر قانون است اگر قوانین این قدر بدوی نبود ما هم عوض می شدیم وقتی فرانسه قانون اعدام را لغو کرد 79درصد مردم مخالف با حذق اعدام بودند اما الان 94درصد از حذف اعدام راضی اند
پایدار باشید

سعیده سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 18:52 http://6063.blogfa.com

وای چه کار جالبی دارید دکتر

میتی سه‌شنبه 7 دی 1389 ساعت 19:30 http://www.man-o-aby.blogfa

چه جای جالبی کار میکنید. آدم دیوونه ها رو ببینه به خودش امیدوار میشه!
ولی جداً سخته، آدم افسرده میشه! واقعاً خدا قوت
اگه تونستی آخرین مطلب وبلاگم و بخون و بهم نظر و راهنمایی بده.

ترازووور چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 11:44 http://tarazooor.blogfa.com

موضوع پایان نامه منم راجع به راهکارهای تحدید جمعیت کیفری زندانها بود.بخش اعظمی از آمار ورودی زندانها رو معتادان تشکیل می دن.اون وقت می دونین چه راه حلی ارائه دادند برای کاهش جمعیت زندانیان معتاد؟گفتن بهتره اعتیاد رو یک بیماری تلقی کنیم ونه یک جرم در نتیجه دیگه نباید یک بیمار رو زندانی کرد! اون وقت فکر کنید یه عالمه بیمار که اتفاقا به شدت هم بیماریشون مسری تو جامعه رها بشن !

نه آخه مشکل اینجاست کسایی که جرایم دیگر مثل قتا-دزدی-تصادفو....هم مرتکب میشن خیلیشون معتاده
دیگه خیلی کم میشه کسیو به خاطر اعتیاد زندان کنن
این راه حل های کشکی باعث این اوضاع شده دیگه

ماندلا چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 14:01 http://http:/mandella.blogfa.com/

سلام . قشنگ ،دوست داشتنی وتاثیر گذار.خوشم اومد. البتههمه پستها روخوندم .

saye یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 03:07 http://www.shekofe.blogsky.com

سلام همیشه فکر می کردم پزشک زندان بودن چه حالی داره خدمت و نجات جون کسایی که شاید جون افراد دیگه رو گرفتتن ..... اما شیشه .... فکر نمی کنم این قد تاثیر داشته باشه در هر صورت با اجازه تون لینک شدین موفق و همواره پیروز باشین اسم بلاگت خیلی تاثیر گذار بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد