خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

دلتنگی ها

وقتی حرفی براس گفتن نمی ماند

داریم تعطیل میکنیم

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی


قصد دارم ماهی یک بار بیام

امسال برای آخرین بار میخوام امتحان رزیدنتی بدم.دو سال واقعان حقم بود قبول شم ولی نشد امسال که همه یک شبه فیلسوف شدن و من فهمیدم که ۱ با ۱ برار نیست مهم این است که چه کسی صاحب یک باشد.

علارغم روحیه ای داغون شروع میکنم.دعا کنید


همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی



تصور کن

سه شنبه و چهار شنبه شیفت بودم

البته من چون صبح ها جای کار میکنم اینها شیفت عصر و شب هستند یعنی از ۲ بعد از ظهر تا ۸ صبح فردا.روز سه شنبه کشیک خوبی بود زیاد مریض نداشتیم و مریض بدحال هم نداشتیم و اما روز سه شنبه:

۱-ساعت ۳ بعداز ظهر است چند تا ماشین و آمبولانس با هم میرسند و از تو هر ماشین چندتا ادم میارن بیرون همه خونین.بله دعوا و درگیری .با بیل-چوب-سنگ و....۱۲ تا مصدوم و کلی همراه بی تربیت که فکر میکنن که ما اونا را زدیم داد و بیداد که چرا سریع نیستین.تصور یه پزشک و چند تا پرستار با اینهمه مصدوم.۴ تاش اعزام شد برا سی تی اسکن و غیره و بقیه دوخت و دوز و عکس و........

۲-ساعت ۸ شب است تازه از دست مصدومان راحت شدیم که یه ماشین میاد و یه زن و مرد میارن تو اورژانس بله چاقو خوردگی.مرده بازوش چاقو خورده که شریان را قطع کرده و خونریزی وحشتناک و تازه زنه بدتر به پهلوش چاقو خورده و خونریزی فعال داخلی(استفراغ خونی حجیم و..):رگ بگیر -سرم و خون تزریق کن و...جراح نداریم بفرست بیمارستان و جریان دعوا :آقا داماد میره تاریخ عروسی را تعیین کنه دعوا میشه پدر و مادر عروس را به این روز میندازه

۳-ساعت ۱۱ شب دیگه فکر کنم دارم میمیرم گشنگی و خستگی.نه صدای آمبولانس میاد

تصادف و ضربه به سر دوتا موتور سوار و همراهان زیاد و .....................................ساعت ۲ شب کار اینها هم انجام میشه

حالا این وسط کلی مریض سر پایی و....را هم بگو

۴- ساعت ۳ شب مرد جوان با کمر درد میاد.معاینه میکنم و دارم دارو مینویسم.میگه من تا میام بیمارستان حالم بد میشه غش میکنم و.....استفراغ شانسی که آوردم زود از اتاق پرید بیرون و تو اتاق من استفراغ نکرد

۵-ساعت ۵ یه خانم با درد قلبی آمده معاینه و شرح حال طبیعی یه مسکن میزنیم براش تخت میگیره میخوابه صبح میخوام برم میبینم هنوز خوابه

۶-توان ندارم صبح برم سرکار دودر میکنیم و تا الان میخوابیم البته خواب که نه از خستگی میمیریم

سلام

بعد از دو روز کشیک شلوغ و خسته کننده کا تازه امروز هم باید هم صبح سر کار باشم و هم عصر برم مرکز ترک اعتیاد.

۱-ساعت ۲ شب ۱۱۵ یک پیرمرده ۶۹ ساله را آورده اورژانس که درد قلبی داره .معاینه میکنم و شرح حال که چی شده و کجات درد میکنه ؟دست گذاشته رو نافش میگه قلبم درد میکنه و ضربانش زیاده

۲-آقاهه آمده میگه هر وقت خوابم نمیگیره قرص گلبناز میخورم از اون سبزاش برام بنویس.مکاشفه کردم منظورش قرص کلونازپامه که معتادین عزیز بهش میگن گلوناز و یا کلوناز منتها این دیگه خیلی معرکه بود گلبناز

۳-آقاهه ۴۵ ساله و معتاد هم الکل و هم تریاک با درد قلبی آمده اورژانس نوار میگیریم تغییرات ایسکمی داره ؟میگم باید بستری بشی.یکم میمونه و میاد میگه دکتر به نظرم این درد مال معده است میخوام برم خونه.میگم ولی به نظر من مال معده نیست باید بمونی نمیشه؟صبح با رضایت شخصی رفته و حالا منتظرم ببینم کی با سکته قلبی برمیگرده

۴-آقاهه با درد شکم و استفراغ بستری میکنم و آزمایش مینویسم .جواب ها طبعیه؟همراش میگه این که آزمایشاتش سالمه چه دلیلی داشت براش نوشتین دیگه



سرکار میرویم

روز سوم شیفت بودم و چهارم صبح و عصر سرکار پنجم شیفت بودم این تا اینجای کار روز 6 یکی از دوستام شیفت بود روز قبلش زنگ زد تا ظهر بمون جای من .و من ساعت 12 اونجا هستم

ساعت 12 شد خبری نشد

ساعت 2 شد خبری نشد

ساعت 4

ساعت 6

ساعت 8 شب نه خبری نشد .موبایلشو  هم جواب نمیداد

خانمش زنگ زده :شرمنده .دکتر آنقدر اعصابش خرد شده که نمیتونه بیاد که روش نشد زنگ بزنه بگه نمیاد

من:

در نتیجه مجبور شدیم که یه شیفت دیگه هم بمانیم

و این شد که 24 ساعت دیگه هم موندیم و تازه الان ساعت 1 آمدم خونه که ساعت 3 برم مرکز ترک

پی نوشت:

-5 ماهه قرار بیمارستان حقوق بده و نمیده

-تریاک گران و نایاب شده و اوضاع مراکز ترک اعتیاد عالی از بس که بیمار داریم اونهم انواع سن های مختلف:پیرزنه:ننه من روزی یه نخود شیره میخوردم بچه ها میگن گیر نمیاد دست و پام درد میکنه یه آمپولشو بنویس برام

-نه انگیزه دارم مثل سال پیش یک سال درس بخونم و نه این اوضاع مالی میزاره شیف ندیدم و درس بخونیم


خاطرات پراکنده


1-یه پیرمرد تصادفی داشتیم اسمش ((شنبه گندعلی)) بود
بعلت تصادف گیج بود داشتم وضعیت هوشیاریشو بررسی میکردم چند بار صداش زدم ((شنبه))پرستارمون میگه دکتر امروز دوشنبه است چرا هی میگی شنبه.شنبه

2-یه آقاهه مادرشو آورده تو اتاق پزشک میگه دکتر معاینش کن اگه چیزیش بود بریم ویزیت بگیریم

3-یه آقاهه دخترشو آورده به خاطر اسهال و استفراغ میگه دو روزه هر چی دکتر بودیم خوب نشده و جواب نمیده .داروها و نسخه هاشو میبینم .تو این دو روز فقط یک دونه قرص از داروهایی که براش تجویز کردن خورده.میگم تو که دارو نخوردی که خوب بشی .باباش میگه همون یه دونه قرص را که خورد دیدیم جواب نداد .گفتیم دیگه نمیخواد

4-مرده دختر 16 سالشو با درد شکم آورده براش دارو و آزمایش مینویسیم مشکی نداره مرده میاد میگه این بچه آپاندیس نداره؟میگم نه آزمایشش سالمه و بعد این سمت چپ شکمش درد میکنه و آپاندیس سمت راسته.میگه امکان داره مال بچه ما سمت چپ باشه؟

پی نوشت:

پسر خواهرم تو یه منطقه دورافتاده معلمه از جالب ترین اسمهای شاگراش اینا را تعریف میکرد:گوجه-بادمجان-سماور-کبوتر-طوطی




پیشنهاد یه سفر برای کسانی که گرما کلافشون کرده

این روزها گرما بیداد میکنه .مردم هم مدام پیشبینی وضع آب و هوا را روزی چند بار میبینن و میشنونن و یه چیز جالب اینکه شهرکرد خنک ترین نقطه ایرانه.برای کسانی که نرفتن و میخوانن برن و یه هوای خنک را تجربه کنند من میگم از تجربیات سفر به این شهر و استان.

راههای رفتن به شهرکرد:

۱-هوایی:فقط از تهران و مشهد و کویت

۲-زمینی:شهرکرد تا اصفهان ۸۰ کیلومتره با یه اتوبات توپ و یه تونل خوب یک ساعت برای کسانی که عشق سرعت نیستند.

۳-از طریق یاسوج که ۳-۴ ساعته

۴- خوزستان باید برید ایذه و بعد لردگان و بعد بروجن

۵- از داران تا شهرکرد ۱/۵ ساعته و از تیران تا شهرکرد ۱ ساعت

کجاها بریم تو شهرکرد:

۱- خود شهر شهرکرد پارکهایی زیبا داره

۱- لاله و ورودی شهرکرد:دو تا پارک زیبا و امن

۲-ملت و تهلیجان

۳- تو شهر شهرکرد هتل آزادی-خانه معلم و مهمانسرای جهانگردی است

۴- رستوران خوب قصر در خیابان کاشانی و فسد فود عالی کی ۲

اطراف شهرکرد:

قلعه دزک :

 برای رفتن به دزک که در ۳۵ کیلومتر یشهرکرد قرار دارد و آب و هوایی بی نظیر  داره از این مسیر برید:شهرکرد-فرخشهر-دستگرد -دزک در ضمن در این مسیر شما میتوانید ار پارک سرچشمه فرخشهر-باغات فرخشهر-امام زاده دستگرد هم دیدن کنید و زیباترین غروب ها را در روستای ایرانچه که ۲ کیلومتری دزک است ببینید و لذت ببرید.و همچنین دیدن از حمام تاریخی دزک و شیر سنگی بی نظیر که بر مزار شهید محراب چگینی بوده و نزدیک ۴۰۰ سال قدمت دارد دیدن کنید

۲-سامان:فاصله تا شهرکرد ۱۵ کیلومتر منطقه زیبا با باغات فراوان هلو-گردو و بادام و پل تاریخی زمان خان و ویلاهای بسیار زیبا که اجاره ای هم هستند در ضمن از سامان میتوانید به بن بروید و از گرداب بن دیدن کنید و از بن به چادگان و سد زاینده رود همه این مسیر ها یک ساعته

۳-فارسان در ۴۰ کیلومتری شهرکرد قرار دارد و شهری خنک با چشمه زیبای پیر غار در ضمن هتل خوبی هم دارد

۴-کوهرنگ:در ۸۰ کیلومتر یشهرکرد با طبیعتی بکر و هتل های خوب

۵-تالاب چغاخور:مسیر رسیدن به این تالاب زیبا و بی نظیر از این قراره فاصله تا شهرکرد ۶۰ کیلومتر:شهرکرد-شلمزار-گهرو-تالاب چغاخور در ضمن میتوانید از باغ های آورگان و امام زاده حمزعلی و شهر بلداجی هم دیدن کنید

6- گز بلداجی:

گز بلداجی یک اسم نیست بلکه اسم این گز از شهر بلداجی که در مسیر تالاب چغاخور است گرفته شده

--------

تو ۲ روز میتونی تمام چهارمحال و زیر و رو کنی در ضمن میتونی یک هفته هم بمونی و از آب و هوایخنکش لذت ببری و از دست گرما نجات پیدا کنی

امتحان کنید

اینهم یک سایت خوب در باره سفر و مخصوصا سفر به چهارمحال و بختیاری است

http://biyataberavim.persianblog.ir



بیمار آبادانی

دیشب شیفت بودم ساعات ۱۲ شب یه خانم ۵۰ ساله با پسرش آمدند .درد قلبی داشت و من اول شرح حال گرفتم و هر سوالی میپرسیدم با تاکید میگفت آره

من:دردتون شدیده؟

مریض:خیلی زیاده دارم میمیرم

من:سابقه فشار خون دارید؟

مریض:خیلی فشارم بالا میره 

خلاصه هر چی پرسیدم باتاکید میگفت آره

من براش نوار قلب درخواست دادم که با توجه به سابقه قبلی بیماری قلبی هم داشت نوارقلبش هم مشکل داشت

گفتم باید بستری بشی تا اعزامت کنیم بیمارستان.اینجا متخصص قلب یا داخلی نداریم.گفت نه نمیرم و رضایت میدم میرم خونه.دوباره تاکید کردم بابا با این شدت درد و سابقه قبلی که داری و این نوار حتمان باید بری بیمارستان بستری بشی.قبول نکرد و رضایت داده بره خونه.چند دقیقه بعد پسرش اومد که مادرم راضی شده بستری و اعزام بشه.پرونده بستری و اعزام براش تشکیل دادیم که مریضه دوباره منو صدا زد که دکتر من آبادانیم همه اونا که درمورد درد قلب و فشارم گفتم به اون شدت نبود و حالم بهتره میخوام برم خونه اگه مشکلی داشتم باز برمیگردم.

من:

رکورد میزنیم:

این هفته رکورد شیفتو میزنم

شنبه و یکشنبه و سه شنبه و پنج شنبه=۲۴ ساعته شیفتم

دوشنبه و چهارشنبه=۸صبح-۱بعدالظهر و ۴ تا ۸ عصر

بعیده جمعه صبح زنده باشم

معروف میشویم

این شماره سپیدهم یک مطلب از این وبلاگ چاپ کرده




رهاورد یک شیفت



ساعت 2 شب(دیشب)یه دختر خانم 16 ساله را آورده بودند درمانگاه با دل درد.شرح حال گرفتم پهلوی چپش درد می کرد و کمردرد داشت(دیسمنوره=قاعدگی دردناک)هر چی سوال کردم میگفت ندارم(تهوع-استفراغ-بی اشتهایی-پریود)دارو داشتم براش مینوشتم باباش گفت یه آزمایش بنویس ببینیم آپاندیسیت نباشه؟گفتم نیست آخه آپاندیسیت طرف راسته و این سمت چپش درد میکنه و درثانی هیچ علامتی به نفع آپاندیسیت نداره.با مادر دختره و یه راننده بودن برگشت به اونها گفت ((زورش ایاره بنویسه)) و به من گفت بنویس شاید مال این طرف چپش باشه؟دیدم فایده نداره بحث کردن و اصلا نمیخوان گوش کنن یه آزمایش براش نوشتم .رفتن و 2 ساعت بعد اومدن و بابای آزمایش دستش گفت ببنش.آزمایش طبیعی بود.بهش گفتم آقا من که گفتم آپاندیسیت نداره الکی هم اعصاب منو خرد میکنی هم اینهمه وقت همه را میگیری.گفت میخواستیم مطمئن بشیم که نداره حالا دارو براش بنویس.دارو نوشتم و رفتن که دارو بگیرن و من داشتم فکر میکردم دیگه از دست اینا راحت شدم که دوباره باباهه اومد و گفت :حالا سرم لازم بود براش نوشتین؟نمیشه نزنیم؟با عصبانیت گفتم هر کاری که خودتون میدونید بکنید که همون جواب اعصاب خردکن را دادن که شما دکترین.اینبار گفتم دیگه رفتن و من حداقل از دست اینا نجات پیدا کردم که دیدم مادر اومد تو مطب و گفت آقای دکتر این همیشه موقع پریود اینطور میشه این دارو ها که نوشتی ضرر نداره براش.داشتم دیگه منفجر میشدم .گفتم من مگه ده بار نپرسیدم که پریود نیست این در ها راهمیشه در زمان پریود نداره ؟گفت چرا منتها رومون نمیشد بگیم هست

2-یه پیرزنه با درد قفسه سینه ساعت 5 صبح اومد و بستری شد اسمش((زیاتی الماس))بود بهش گفتم مادر واقعان زیادی بود یا اسمت زیادی ؟گفت خیلی دختر بودیم من اخری بودم گذاشتن اسممو ((زیاتی)) گفتم پس چرا حداقل نذاشتن ((زیادی))که قشنگتر باشه آخه ((زیاتی )یه جوریه گفت بابام رفته سه جلت((شناسنامه))بگیره گفته (زیاتی) و اونا هم نوشتن (زیاتی)


من اینجا هم مینویسم

خاطرات پراکنده

۱-دیروز  و دیشب شیفت بودم یه پیرزن با سردرد اومده بود .بعد از معاینه و شرح حال  دیدم فشار خونش بالاست بهش گفتم خانم فشار خونتون بالاست باید کنترول کنی و دارو مصرف بکنی.گفتم میدونم گاهی میره بالا.گفتم من دارو براتون مینویسم باید حتما مصرف کنی.گفت:جان خودت ننویس من که نمیخورم و با فریاد بر سر همراش اگه این قرصا را بگیری میدونی که چیکارت میکنم.

من داشتم از تعجب شاخ در میاوردم .گفتم مادر این قرص فشار خونه لازمه برات باید حتمان بخوری.نخوری سکته میکنی.گفت سکته کنم و بمیرم بهتره تا معتاد این قرصام بکنید

۲-یه آقاهه  با کمردرد مراجعه کرده بود شرح حال گرفتم و معاینه و بعد براش دارو نوشتم تو این مدت پسرش با تعجب نگاه میکرد.یه باره پرسید شما رو چه اساسی این داروها را مینویسی؟یه نگاه کردم بهش گفتم آخه خدایا به این بچه ((۲۴سالش بود))چی بگم؟گفتم حتمان یه اساسی داره که من نیم ساعت دارم شرح حال میگیرم و معاینه میکنم باباتو

گفت آخه من با ۵ کلاس سواد بدون این مسخره بازی های شما میفهم بابام یه مسکن میخواد شما ایهمه درس خوندید و این همه وقت ما را می گیری تازه فهمیدی مسکن بنویسی برا بابام

۳-دیشب دقیقا ساعت ۳ شب یه بیمار داشتم یه ژیرزن ۷۵ ساله با کمردرد مزمن.یه نگاه به خودش کردم یه نگاه به همراهاش گفتم مادرجون آخه شما که ۲۰ ساله کمرتون درد میکنه و دارو میخوری نمیشد همون سر شب بیای تا برات دارو بنویسم ؟÷پیرزن یه نگاه به من کرد یه نگاه به همراهاش و با صدای بلند شروع کرد به آه و ناله ((فکر کنم میخواست یه جوری توجیه کنه ساعت ۳ شب اومدن اورژانس واسه یه کمر دردی که ۲۰ ساله داره))

-

معجزه حضرت عیسی

شب شیفت بودم ساعت ۳ صبح یه مریض امده بود با سرماخوردگی براش دارو نوشتم .دارو گرفت و رفت.صبح ساعت ۷/۳۰ اولین بیماری که اومد درمانگاه خودش بود و با کمال پرویی گفت دکتر من خوب نشدم که؟

گفتم :بابا تو دیشب دیدم چهار ساعت نشده باید داروها را کامل بخوری تو هنوز یک دونه قرص هم نخوردی

گفت:خوردم داروها فایده نداشته یه چیزی دیگه بنویس

گفتم:ای بابا حضرت عیسی هم که شفا میداد حداقل یه ۲۴ ساعت طول میکشید تا مریضاش کامل خوب بشن

گفت:دکتر اطلاعات دینیتون کمه مریض های حضرت عیسی فورا خوب میشدن



آوردیمش دکتر

شب شیف بودم یه زن و شوهر جوان کودک 2 ساله شان را با شکایت تب شدید آورده بودند .پرسیدم

شربت استامینوفن دادید بهش؟

جواب:نه

قطره استامینوفن دادید بهش؟

جواب:نه

پاشیویش کردید؟

جواب:نه

شیاف براش گذاشتید؟

جواب :نه

پس این بچه که 5 ساعته تب داره چیکار براش کردین؟

جواب:آوردیمش دکتر

من:پیش خودم گفتم عجب کار مهمی کردین




نتایج امتحان دستیاری

رتبه های امتحان دستیاری اعلام شده .وحشتناکه .نمیدونم چی شده سطح نمرات امتحانی که مدعی هستن سوالاش فروش نرفته اینجوری شده.

 پنج شنبه امتحان دادیم.جمعه باطل شد .گفتند سوال ها فروش رفته

دوباره امتحان دادیم

خبری از کلید و جواب امتحان نبود

بعد از 48 روز رتبه ها را دادن

این بار نمیدونم چرا نمیگویند رتبه ها فروش رفته

یک سال درس خوندیم.شب و روز و آخرش چی

هیچی.......................................