خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

20 خرداد

شاید اگر حق انتخاب داشتم هیچ وقت به دنیا نمی آمدم

امروز روزی است که من به اجبار به این دنیا آمدم بی آنکه حق انتخاب  دیگری  داشته باشم


بازهم با پسرکی که طرفدار کریم باقری است

سلام

گاهی آدم فکر نمیکنه بشه یه کار بزرگی کرد آونهم با این امکانات

.و هیچ وقت به فکرش نمیرسه در گوشه و کنار این سرزمین کسانی هستند که نتها ژست انسان دوستی دارند بلکه با عملشون این کار ها را میکنند .بی آنکه منتی بر کسی داشته باشند

برای حل مشکل این پسرک ایمیلهای به دستم رسید که من هم مشخصات و..را در اختیارشان گذاشتم و امیدوارم آنهای که دست توانای دارند با نجات یک کودک انسانیت خود را به منصه ظهور برسانند

امروز در کانون:

امروز به کانون رفتم تا هم بچه های کانون را ببینم و هم صحبتی با مددکار کانون.این دوست کوچکمان بود تا مرا دید دوید و سلامی کرد .لباس پرسپولیس بر تنش نبود .گفتم تاو چه جور پرسپولیسی هستی که لباس پرسپولیس را نپوشیدی .با سرعتی فراوان رفت و با پیراهن پرسپولیس برگشت.

به مددکار آنجا گفتم ممکنه چند تا عکس از این دوستمان به من بدهید .ترسید.دکتر باید با خیلی جاها هماهنگ بشه و...دیدم بهتر که نگیرم .چون همین امروز فردا هم هست که شاید مجبور شوم به این وبلاگ هم خاتمه دهم

یک نوجوان دیگر هم بود .پسری بینهایت مظلوم و 13 ساله که مددکار میگفت با پرداخت مقداری پول رضایت شاکیش جلب می شود .منتها این پسر نه کسی را دارد که پیگیر کارش باشد و توان مالی .مدتهاست که با پرداخت وثیقه آزاد میشود ولی هیچ کس را ندارند که این وثیقه را تامین کند و درزندان به سر میبرد

مددکار گفت دکتر شما از آشناهای کریم باقری هستی؟

گفتم نه؟

ولی ممکنه بتونم کریم باقری را اینجا بیاورم تا واسطه رضایت شود برای این پسرک.و یا تامین مالی برای آزادی علی رضا

ولی شما به این بچه ها چیزی نگو که امیدوار بشوند

گفت چه جوری؟

گفتم این قسمتش با خداست شاید جور شد .

پی نوشت:

1-دوستان عزیزی که پیشنهاد کمک داده اند لطفا اسمی از این وبلاگ نببرید

با ایمیل من تماس بگیرید.

2-فیلتر شدن به کنار حوصله بقیه دردسرهای ناشی از وبلاگ نویسی و .... را ندارم.در یک پست که قبلا توضیح دادم.باز هم سوالی بود ایمیل بزنید

3-امیدوارم در این روزها من خبر آزادی این دو کودک را به یاری شما به گوشتان برسانم

4-آیا ممکن است؟

شروع تجربه ای تازه

تجربه ای جدید را آغاز میکنیم

البته کاری جدید

و شاید این پایانی باشد بر روزهای زندان

کلینیک خصوصی ما شروع به کار کرده و تازه آغاز راه.

شرایط سخت آغاز یک کار جدید برای ما .بی هیچ کمک و وامی تا کنون سخت بود ولی آغاز شد 

گرچه کلینیک ما خصوصی است ولی عهد کرده ایم که خصوصی نباشیم واز هر کمکی به هم نوعان بیمار دریغ نکینم .امید دارم بر عهدمان بمانیم و دعا کنید که این تجربه و این شروع شروعی موفق باشد

روزت مبارک مادر


به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد


((حسین پناهی))


پی نوشت:

اینجا یه نظر سنجی در مورد وبلاگ های پزشکانه یه سر بزنین

وقتی تو شرمنده میشوی

تو این پست در مورد بد شانسی ها و مشکل تمدید پروانه مطب گفتم و هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم که خواننده ای مشکل من را حل کند.دوستی پیام گذاشت و نوشت به خاطر تمام روزهای بم و به پاس آن روزها من میتوانم کمک کنم و کمک این دوست باعث حل مشکل من شد.

من قدر دان این دوست نادیده همیشه خواهم بود و ایمان دارم که

تو نیکی کن و در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

آری در این روزگاز که ناسپاسی اوج میزند هستند انسانهای ارزشمندی که فراموشکار نیستند و این درسی بود برای من و امثال من .

پزشکانی که در دورترین نقاط این سرزمین بی هیچ چشمداشتی به این مردم خدمت میکنند  میدانند و بدانند که این رفتارها و کارها یشان  در قلب مردم جای میگیرد .و مردم هم حساب آن پزشکان نورچشمی و..را از حساب پزشکانی که بی هیچ چشمداشتی و در اوج تبعیض ها و بی مهری ها و....به این خاک تعصب دارند و هنوز هم در مقابل اجبار مهاجرت و خدمت به بیگانگان مقاومت میکنند را جدا میدانند و کاش اینها بگذارند ما به این خاک  خدمت کنیم و نه اینکه هر روز با بهانه ای عرصه را تنگ تر کنند تا مجبور شویم برویم از وطنی که دوستش داریم و از خاکی که به آن تعلق داریم و مردمانی که لبخندشان و مهربانیشان برایمان  نعمت است

پی نوشت:

اینجا یک نفر به یک کلیه نیاز دارد

این نیز بگذرد

آیا

این نیز بگذرد؟

استخدامی و...

1-استخدامی و..

اسفند سال پیش تو استخدامی دانشگاه شرکت کرده بودم و الان نتایج اومده واسه بیمارستانی که من شرکت کرده بودم 2 تا پزشک میخواست  یکیشون بومی  نتایج اومده من نفر اول ذخیره ها شدم و جالب اینجاست که دوتا پزشکی که قبول شدن هیچ کدوم بومی اینجا نیستن.رفتم اعتراض که بابا نمره من که نمره قبولیه.در ثانی شما تو اطلاعیه استخدام زدین که یک نفر بومی .خوب من هم که میتونم از سهمیه بومی استفاده کنم.

میگه باید اعتراضتو از طریق پست پیشتاز((قیمتها چندین برابر شده))بفرستی بررسی کنیم

میگم :برادر من شما اطلاعیه استخدامی خودتون نقص میکنی.تو روز روشن من چیو بفرستم با پست.آخه

2-کجای کاری دکتر...........

یه مرکز ویزیت در منزل سالمندان میرفتم ویزیت.خدایی اصلا بحث مالیش مطرح نبود .دو تا جمعه یا یک جمعه و یک روز دیگه را میرفتیم اونم خیلیش تو جاهای دور افتاده.وبعضی وقتا با ماسین خودم.ناهار و ...هم که خبری نیود.یه پرستار و یک مددکار و من که پزشک بودیم.از طرف یه مرکز ظاهرا خیریه.خوب بعد از سه سال گفتیم که این پول ویزیتی که میدی(6000هزار تومان برای  هر مورد ویزیت در منزل)3 ساله تغییر ندادی

مسئول مرکز کلی ناله میکنه که واسم فایده نداره خیلی هزینه ها بالا رفته.پول گاز و برق و آب و....

میگم:مگه شما کار خیر نمیکنی؟مگه واسه پوله؟

میگه:دکتر این یارانه ای که میدن به هیج جا نمیرسه((80 هزار تومان واسه هر بیمار که این مسئول محترم 15 تومان را خرج میکنه))

پرستارمون میگه دکتر کجای کاری.ویزیت و کاراش با ماست و پولش مال این که رو روابط و آشنا یه مرکز ویزیت سالمندان گرفته تازه نه رشتش پزشکیه یا پرستاری و..نه سرش درد میکنه.

منم تو یه اقدام انقلابی بهش گفتم حالا که هزینه هات بالا رفته احتمالا هزینه های ما باید خیلی بیشتر بالا رفته باشه من  هم بی خیال کار خیر.با این پول امسال که هیچی 134 سال دیگه هم نمیاییم برات ویزیت

ادامه بد شانسی ها قسمت 2

جراحی ماشین

ماشینمو دادم تعمیر چون استارت نمیخورد.قرار شد تا عصر آماده بشه که عصر تعمیر کار زنگ زد که این وسایل که گرفتی اشتباه داده بیا برو عوضشون کن.رفتیم و عوضشون کردیم البته بعد از رفتن به چندتا نمایندگی.گفت شب ماشین آماده است.شب شد و خبری نشد.فردا ظهرش رفتم که ماشینو بگیرم.

تعمیرکار میگه استارتش مشکل نداره باطریش خرابه

میگم:میدونی مثل چی میمونه کار شما؟

میگه:نه

میگم:مریضو جراح میبره اتاق عمل که آپاندیسشو عمل کنه.بعد از اینکه شیکمشو باز مکینه.میاد میگه این آپاندیسش مشکل نداره دستش شکسته

باطری خریدن و عابر بانک ها:

رفتم باطری خریدم برا پولش رفتم بانک روبرو که پول بگیرم از عابر بانک پول که نمیده هیچی دوتا کارتم که داشتیم پس نمیده.حالا من موندم با جیب خالی.

مرکز ترک اعتیاد و 110:

واسه باطری خریدن چک میدیم.مستقیم میرم مرکز ترک اعتیاد.یک مریض داشتیم که 4 روز دارو گرفته دوباره آمده .میگم یک تست بده؟

میگه:نمیخوام مواد مصرف کردم

میگم:نمیشه برات دارو بنویسیم شما که مواد مصرف کردی و این ترک محسوب نمیشه

میره پیش مسئول مرکز و داد و بیداد راه میندازه که من بیمارم و من فلان میکنم.میاد تو اتاق من و میگه من میکشمت  و.....محل نمیزاریم بهش باز داد و بیداد میکنه.

زنگ میزنم 110 و از شانس خوب 5 دقیقه بعد مرکزه

معتاده موش شده و قصد فرار دارهو مدام میگه من یه غلطی کردم و....

ماموره میگه دکتر اگه شکایت داری ما ببریمش

دلملن میسوزه میگم نه من شکایتی ازش ندارم

منتها میگه باید صورت جلسه بشه و اگه دوباره مزاحمت ایجاد کرد گزارش هست ما اقدام میکنم

معتاده افتاده به التماس و...

و حالا ول کن نیست که من باید دستتونو ببوسم و حلالم کنید و...

میگم نه از اون تهدیدات نه از این کارات

میگه من نمیدونستم پزشک زندونید

میگم :حالا که فهمیدی مواظب باش پس

مدارک نابود شده

برا یه وام صد تا مدرک بانک گفته باید جور کنی از مدرک پزشکی تا پروانه مطب.پروانه مطبم که هنوز تمدید نکردم چون امتیاز جور نشده.پروند قبلی را  میرم کپی بگیرم .میبینم به به پروانه مطب.پروانه دائم پزشکی کارت نظام پزشکی به طرز عجیبی نابود شدان.مدارک تو یه پوشه بودن و چند روز تو صندوق عقب ماشین.نمیدونم چی شده که نابود شدن.شانس گفت ازشون کپی دارم .حالا از کپی ها کپی گرفتم وببینم چیکار کنیم با این خوش شانسی ها.موندم کی این هفته تموم میشه

قفل باک ماشین

امروز صبح رفتم بنزین بزنم در باک ماشینم باز نمیشه.دقت میکنم میبینم به به یه چوب تو قفل در باک ماشین رفته .حالا اینو بزار کنار دو تا خش محکم که دورتا دور ماشین در زندان برام کشیده

تنها شانسی که داشتم این بود که یه ذره بنزین تو باکم مونده تا امروز عصر یه کاری بکنیم قفل باک ماشینو.میخوام رو ماشینم بنویسم بابا این ماشین پزشک زندانه نه رئیس و....

پی نوشت:

1-یه زندانی جدیدا ورود داشتیم که متاسفانه دانشجو بود و متاسفانه معتاد به شیشه که خودش میگفت برا پایانامه مجبور شده لخت بشه که گرفتنش اوردن زندان.البته لخت شدنشو راست میگفت ولی پایاننامه را احتمالا توهم شیشه براش ساخته بود

2-سپاس ویژه از دوست عزیزی که در جهت حل مشکل گواهی های من لطف کردند.سپاسگزارم







شانس؟

دیروز رفتم پروانه مطب نداشته را دوباره تمیدید کنم که مسئول دفتر نظام پزشکی گفت:

97هزار تومان حق عضویت پارسال و امسال را باید بریزی به حساب.

گفتم بابا امسال که هنوز شروع نشده؟

گفت:جلو جلو میگیریم که بدید

گفتم:من موندم این نظام پزشکی چیکار برای ما میکنه که سالی 50 هزار تومان هم باید حق عضویت بدیم اونم زوری

گفت:78 هزارتومان هم بابت صدور پروانه و 10 هزار تومان هم بابت اداره هم باید واریز کنی

و در ضمن گواهی امتیازات باز آموزی را هم بیاری

رفتم دفتر اداره آموزش مداوم دانشگاه و گواهی های آموزشی را بردم تا حساب کنه امتیازم را و یه نامه بده .حساب کرد 3 بار و بعد گفت دو تا از گواهی ها مشابه هستند و فقط امتیاز یکی شون محسوب میشه؟

میگم :شما مشابه صادر کردی من چیکار کنم

میگه:باید دقت میکردی؟

میگم:شما بعد از یک ساعت کنجکاوی تازه فهمیدی من از کجا بفهم

میگه؟نمیشه باید 20 امتیاز جور کنی؟

میگم:شما برنامه دارید این ماه؟

میگه:نه

به هیچ صراطی مستقیم نیست که نامه صادر کنه 

من موندم با 20 امتیاز که اورژانسی از جای باید جور کنم

حوصله مرده را ندارم.بهش میگم شما واقعا دارید به پزشکا و جامعه و علم دنیا با این کاراتون خدمت میکنید و چقدر این باز آموزی ها شما دارای نکات ارزشمندی هست

بیخیال میشیم و میاییم تو اینترنت سرچ کنیم ببینیم جای آن لاین گواهی میده که میبینم بعله ویندوز هم بالا نمیاد.

دوباره ویندوز نصب میکنم و چند تا دانشگاه پیدا میکنتم که آن لاین دادن گواهی آنها هم یک ماهی طول میکشه

-صبح پا میشیم بریم سرکار میبینم ماشین روشن نمیشه.هل میدیم.نمیشه

هیچی بی ماشین هم که کاری نمیشه کرد.بی خیال رفتن سر کار میشیم و میشینیم پای کامپیوتر .20 امتیاز زوری باز آموزی را چه جور جور کنیم.یا ماشین رو یه کاریش بکنیم.تازه تو این همه بدبختی ف ی ل ت ر شکن هم کار نمیکنه




در پاسخ به شما

یه پست را کامل نوشتی میزنی رو کلید انتشار میبینی اینترنت قطع شده و همه یاداداشت میپره و چقدر آدم زورش میاره وقتی که  مجبور میشی دوباره ب همه اون یادداشت را دوباره بنویسی  که خیلیش هم از یادت رفته

دوستانی که گله دارند که بعضی پیام هایشان بی پاسخ میماند به حساب بی توجهی و...نگذارند خیلی از پیام ها نظر شخصی بوده و نیاز ندارند که من بر نظر محترم شما نظری بگذارم و یا بخواهم نقدی بینگارم بر نظر محترمی که ما در آن حد میبیند و لطف میکند و پیامی به یادگار میگذارد 

و بعضی پیام ها آنقدر گویا که نیازی به پاسخ ندارند 

من معمولا به وبلاگهای دوستان لینکم سر میزنم و اگر پیامی نمینگارم به حساب کمبود وقت بگذارید .پیام های خصوصی را میخوانم و تشکر میکنم از الطاف بیکرانتان که سرمایه ای هستند برای نگاشتن و موجب ایجاد این حس که من مسئولم در قبال کسانی که میخوانند اینجا را 

و اما در پاسخ به دوستی که درمورد نحوه کمک به زندانیان و به خصوص زندانیان بند کانون سوال داشتند. 

1-با مراجعه به زندان و قسمت مددکاری معمولا لیستی از زندانیان نیازمند موجود است که دوستان میتوانند کمک های خود را به حساب شخصی این زندانیان واریز کنند .زندانیان هر کدام درارای یک حساب شخصی و کارت بانکی در زندان هستند . 

در مورد دادن کارت تلفن و...هم میتوانند با مددکاری هماهنگ کنند 

و در ضمن انجمنی هم با عنوان حمایت از خانواده زندانیان هست که میتوانند مراجعه کنند 

2-جمعه ای که گذشت من ویزیت سالمندان بودم و نکاتی کوتاه از این روز برای ایجاد لحظه ای لبخند بر لبانتان در این روزگار بی لبخندی مینگارم و امید است که مقبول افتد  

-پیرزنه:من دکتر خیلی مریضیهای سختی داشتم یه بار هم رفتم تو کمد((منظورشان کما بوده)) 

-باباجان قرصهای فشارتو چه جور یمیخوری؟ 

پیرمرد:خوب مثه آدم این چه حرفیه دکتر میزنی 

مادرجان چه موقعه قرص فشار میخوری؟ 

پیرزن:خوب هر وقت بهم فشار میاد 

من:چه جور میفهمی که بهت فشار آومده و باید قرص بخوری؟ 

پیرزن:یعنی میگی من با 80 سال سن نمیفهمم بهم فشار میاد 

-پیرمرد:دکتر یا منو بکش یا خوبم کن 

من:باباجان سال نو مبارک صد سال به از این سالها 

پیرمرد:ای بابا دکتر این سالها که دیگه ارزش نداره  یک سال اون موقع  هابه از صد سال این موقع  ها

روزهای زندان

هر چی بیشتر میگذره و بیشتر فکر میکنم میبینم آخه منو وزندان

هیچ سنخیتی بین من و زندان نیست

هیچ شباهتی من با اینجا ندارم

و.....

هر روز خسته تر 

عصبی تر 

و افسرده تر

از دیدن این جماعت

و میبینم مشکل من این است که من به دید یک انسان به آنها مینگرم جدا از جرم و ....اتهام و...و افسرده میشوم

غمگین میشوم

و هر روز بیشتر از روز قبل

من وقتی مهرداد میمیرد تا دو روز حتی حوصله خودم را هم ندارم

مهرداد کسی بود که از مرگش هیچ کس ناراحت نمیشود اینجا حتی هم بندی هایش 

اما من افسرده میشوم

من غمگین میشوم وقتی سعید با آن بیماری نادر مادرزادی قلبی را هر روز میبینم و همه راحت از کنارش میگذرند

هر روز با صبر و تحمل دارو برایش مینویسم داروهای که هیچ اثری دیگر ندارند .

من اشک میریزم وقتی به او میگویند تو که داری میمیری 

و او میگوید از مرگ با من حرف نزنید

میدانم او هیچ قصدی برای ترک اعتیادش ندارد.مطمئنم اگر آزاد شود با زهم به اینجا میآید گر چه دوبار آزاد شد و باز با مواد دستگیر شد ولی من او را هم دوست دارم

و من جای کار میکنم که همه از آن نفرت دارند 

حتی از پزشکانش

و شاید تنها کسانی که درک میکنند من برای آنها دل میسوزانم و به چشم یک انسان به آنها مینگرم و اول اسمشان یک آقا میگذارنم 

زندانیانی هستند که حرفشان هیچ جای خریدار ندارد

و من دلم تنگ میشود برای نرفتن به زندان

قصدی که امسال ذهنم را درگیر کرده

دیگر توانی ندارم خسته ام

داستان مهرداد و سعید را در پست بعدی مینویسم


13 به در

سلام 

امیدوارم که همه 13 را به در کرده باشند و در این سنت چندین هزار ساله شرکت کرده باشند  

پی نوشت ها 

1-با دقت در آیین ها و سنت های کهن این سرزمین می بینیم که نیاکان ما همه تلاششان این بوده تا با بهانه ای دور هم گرد آیند و شادی کنند و غم ها را دور بریزنند.از چهر شنبه سوری تا عید و 13 به در و جنش های گوناگون دیگر و جالب این که این مراسمها در هر گوشه و کنار این سرزمین به نوعی برگزار میشود .پاس بداریم و زنده نگه داریم این یادگاران کهن و نشانه های بزرگی و پویایی  این این خاک گران مایه را 

2- امروز روز طبیعت بود و من هم در پاسداشت این روز یه حالی به تراس خانه دادم و دو تا صندق گل بنفشه را در گلدان های بزرگ کاشتم تا همه کمکی به طبیعت کرده باشم و هم آنتنمان از دیدها پنهان شود تا مبادا دوباره فردا مجبور به خرید دیگری شویم 

3-من به شخصه حس خاصی به این سال 90 دارم شما چطور؟ 

4-دربی را هم که استقلال برد  

5-تعطیلات عید که ما خونه بودیم شما چه کردید و کجا رفتید

اولین روز کاری سال 90

سلام 

سال خوبی برای همه آرزو دارم

دیروز باید میرفتم سرکار که داشتن میهمان و خاموش کردن موبایل و خوابیدن تا 10 صبح دست به دست هم داد تا امروز اولین روز کاری سال نو باشد

و انبوه مریض ها .و امیدوارم امسال سالی نیکو برای همه باشد

پی نوشت:

1- یکی از زندانیها با صدای گرفته اومده و گفت:دکتر یه کار یکن صدام خو ببشه .امروز مادرم از راه دور میاد ملاقاتم .میخوام بتونم باهاش حرف بزنم.به قول پیرزنها جیگرم کباب شد براش.دارو نوشتم براش و دوباره اومد پرسید دکتر حله؟

گفتم امیدوارم

2- یکی دیگه از زندانی ها اومده بعد ازاین که  معاینه شد و براش دارو نوشتم گفت دکتر واسه عیدی هم چند تا بسته کلونازپام بنویس برام

3-زندانی های کانون را هم دیدم و مثل همیشه انبوهی از ویتامین سی و مولتی ویتامین براشون نوشتم و دوباره تاسفی عظیم از بودن این بچه ها در اینجا

4- یه زندانی زن هم داریم که به جرم قتل شوهرش زندانی است و داستان درازی دارد دوتا بچه داره که بهش رضایت دادند و مونده رضایت مادر شوهرش که میگفت گفته شاید رضایت بده و این از اعدام نجات پیدا کنه و اینهم یه خبر خوب از امروز بود

5- ما که کلا تلویزیون نمی بینیم شما اگه می بینید .عید امسال برنامه به درد بخوری داشته یا نه

6-اینم عیدی من به خوانندگان مهربان وبلاگم


سال نو مبارک

دل گمراه من چه خواهد کرد  

 

با بهاری که میرسد از راه 

 

پی نوشت: 

1- تا 6 فروردین تعطیلات خواب هستیم 

2- با سپاس از همه دوستانی که از راه دور و نزدیک در قالب پیام و s ms و غیره سال نو را تبریک گفتند ما هم سال خوبی برایشان آرزو مندیم 

سال 1389 چگونه گذشت برای شما؟

داره تموم میشه سال 1389

شاید با یک کلمه یا یک جمله نشه تمام اتفاقات سال را بیان کرد

ولی 

خوب یا بد

زشت یا زیبا

شاد یا عمگین

کامیاب یا ناکام

.......

داره تموم می شه

یا دیگه میشه گفت تموم شد 1389


سال 1389 برای شما چگونه بود؟


عید کجا بریم؟


همه یه تجربیات خاصی از سفر دارند که اگه اون سفر دوباره تکرار بشه معمولا بهتر و بیشتر بهشون خوش میگذره

بعضی ها هم یه مسافرتهای میرن که اگه به دیگران از تجربیاتشون بگن معمولا کمک میکنه

و برای بعضی ها سفر یه خاطره خوب است که همیشه به نیکی ازش یاد میکنند

خوب یه سفر البته از نوع ایران گردیش پیشنهاد بدید دیگه

تو ادامه من هم یه سفر پیشنهاد دادم که البته به درد تابستون میخوره ولی تو عید هم خوبه میتونید امتحان کنید با گارانتی میباشد

پی نوشت:

1- سال خوب و سفری خاطره انگیز داشته باشید

2-میگن ((عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد)) خوب بعد اینگه گزینش ردمون کرد و شیف بیمارستانمون حذف شد امسال بعد از سالها عید شیفت نیستیم و تو خونه هستیم .

ادامه مطلب ...

روز زن مبارک

8 مارس روز زن بر تمام زنان ایران زمین و تمامی زنان در گوشه و کنار این کره خاک مبارک باد

و به امید روزی که:

یک زن =یک مرد


پی نوشت:

1-مامان پا تو از روی بهشت بردار

2-داره بهار میاد میشنوید صداشو شما هم

psm 4 کشته منو

امتحان که تموم شد گفتیم بریم و  adslرا فعال کنیم و چون خونه جدید اومده بودیم  و به خاطر امتحان .گفتم بزار بعد امتحان مجدا میرم و فعال میکنم.یه شرکت دیگه رفتم و برا 6 ماه اینترنت پر سرعت گرفتیم و پولشم دادیم که گفت باید با مخابرات تماس بگیریم که روی این خط تلفن میشه از اینترنت پر سرعت استفاده کرد یا نه و خبرتون میکنیم.

از شرکته زنگ زدن که خط تلفن شما psm 4می باشد و روی این خط نمیشه از اینترنت پر سرعت استفاده کرد و باید برید مخابرات و درخواست بدین که نوع خط عوض بشه.

رفتیم مخابرات و درخواست دادیم که مسئول اون قسمت گفت که امکان نداره و اینجای که شما هستید نمیشه خط را از psm 4 در اورد و نمیشه دیگه.

داشتم از مخابرات بیرون میومدم که یه مهندس آشنا دیدم و جریان گفتم براش  و گفت الکی گفته کی گفته نمیشه این کار را کرد من درستش میکنم و بهت زنگ میزنم

فردا صبح آقای مهندس زنگ زد که برات درست میکنن برو پیش همونی که گفته بود نمیشه.صبح رفتیم و طرف امروز گفت البته با پر رویی تمام؟

شما دکترید؟از آشناهای آقای مهندس هستید؟

من :بله

امروز درست میشه خط

ظهر رفتیم خونه و چک کردیم.ای بابا خط درست که نشده هیچ .تلفن خونه هم قطع شده

همه دارن زنگ میزنن که بابا تلفنتون چرا خط رو خط شده .شمارعه شما را میگیریم یه جای دیگه زنگ میخوره

یه زنگ به شماره خودمون میزنم.یه پیرزنه جواب میده و با عصبانیت میگه از صبخ نمیدونم چه خیر ندیده ای شماره منو انداخته رو شماره این خیر ندیده از بس گفتم اشتباهه خسته شدم

دوباره صبح رفتیم مخابرات .گفتم بابا adsl نخواستیم همون خط خودمونو وصل کنید که گفت تا ظهر درست میشه

ظهر اومدیم خونه تلفنمون درست شده زنگ میزنم به شرکته میگم خط ما از psm4 در اومد بی زحمت بیا این اینترنت ما را وصل کن؟

میگه:امروز 5 شنبه و مخابرات تعطیله .شنبه درست میشه

و این شده ماجرای تکنولوژی برتر ما دیگه

پی نوشت:

1- یه زندانی را امروز معاینه میکنم

میگم مشکلت چیه؟

میگه؟دو تا از بیضه هام درد میکنه


2-زندانی ها رو یه باور غلط چون فکر میکنن هیوسین((قرصی که بیشتر برا دل درد و دل پیچه استفاده میشه))چون آخرش ئین داره از خانواده داروهای مرفین میباشد و این قرص را پودر کرده و با سیگار میکشند و تو هر چی میگی بابا هیوسین با مرفین هیچ نصبتی نداره مگه به خرجشون میره تازه 100 تا دروغ شاخ دار جور میکنن که آخرش اینه که چندتا بسته هیوسین برام بنویس


امتحان دستیاری

فردا امتحان لعنتی دستیاریه

نمیدونم چی میشه تلاشی نافرجام می کنیم .فقط امیدوارم دوباره بعد امتحان نگن سوالها لو رفته باید دوباره امتحان بدین.


پی نوشت:

۱-این مطلب هم از این وبلاگ می باشد برای روحیه دادن به خودم و خودتون و ایجاد یک لبخند در این شرایط ویژه


قابل توجه سرپرستان خانوار
دیگر نیاز نیست با سیلی صورت خود را سرخ کنید



رژ گونه ویژه طرح هدفمندی با ماندگاری  طولانی وقیمت مناسب


وطن ممنوع

توی وبلاگ قدیمی گشت میزدیم و یاد گذشته ها میکردیم

این شعر از وبلاگ قدیمیه. حس وطن پرستیمون گل گرد گفتم شما هم شریک


در شعرهای ممنوع

ترا خواهم سرود


با قلم های ممنوع

برکاغذهای ممنوع

ترا خواهم نوشت


در نامه های ممنوع

ترا خواهم گریست


و در خانه های ممنوع

یاران ممنوع را

بوسه باران خواهم کرد