خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

روزانه های زندان

سلام

مبارک هم سرانجام  رفت و مصر و آزدی خواهان سراسر دنیا غرق در شادی شد و خیلی ها هم تظاهر به شادی کردند


اینم از شاهکارهای بیماران ما امروز:

1-دکتر برام یکی از این ((فس فسی ها))بنویس منظورش اسپری دیگه

2-شربت توفتیلین بهم میسازه.شربت تئوفیلین میگه

3-دکتر حس میکنم یکی دستشو میکنه تو سرم و مغزمو میکشه بالا

4-زندانی واسه مشکلش فرستادیم پیش جراح که جراح دیده و دارو نوشته و گفته 15 روز مصرف کن بعد بیا و زندانی به جراح میگه:اینا را هم که دکتر زندون واسم نوشته .نمیدونم تو حالیت نیست یا دکتر زندون خیلی حالیشه

5-دکتر خونم سفت شده.

من:از کجا فهمیدی سفت شده؟

زندانی:دستمو بریدم هر چی منتظر موندم خونم نیومد.سفت شده خوب نمیاد


جریمه ها

 جریمه اول:

صبح ساعت ۸ دارم میرم زندان.زندان تقریبا خارج شهر قرار داره مثل همیشه از دوربرگردان میرویم و بعد از جاده اصلی میگذریم و ۲۰۰ متر تا زندان که آنور جاده است.دم دژبانی زندان هستم که میبینیم ماشین پلیس راه پشت سرم مدام چراغ میزند.توی ماشین میشینیم تا افسر نیروی انتظامی بیاد .خبری نمیشه.پپاده میشم و میرم پیش ماشین نیروی انتظامی.بفرمائید؟

مدارک؟

من:بفرمائید مشکلی پیش اومده؟

افسر:چرا حق تقدم را راعایت نمیکنی؟

من:کدوم حق تقدم.مثل همیشه من از جاده رد شدم.ماشین نمیومد

افسر:نه یه پیکان میومد اگه سرعتش بیشتر بود میخورد بهت

من:خوب برو پیکان را جریمه کن که سرعتش زیاد بوده.

افسر:نه شما خلاف کردی باید جریمه بشی

من:آخه اتفاقی که نیفتاده بعد شما پلیس پیشگیری هم که نیستی آخه دلیله میخوایی جریمه کنی؟

افسر:نه من دارم قانون اجرا میکنم

من اعصبانی:ای بابا من الان تو زندان مریض دارم .خلاف هم نکردم وقت ما را نگیر

افسر:ممکن بود بمیری.باید جریمه کنم

من:به سلامتی پلیس ما پیشگو هم که شده.آخه سرکار اگه میخوایی جریمه کن جریمه کن.منتها این حرفها را نزن منطقی باش.من به ۱۹۷ زنگ میزنم

افسر:جریمه را مینویسد و میخندد ۲۰ هزار تومان.باید حق تقدمو رعایت کنی

من:من رعایت کردم سرکار انگار شما مشکل داری.من تعجب  میکنم چرا سالی ۲۷ هزارتا کشته تو جاده ها داریم از درایت شماست دیگه 

افسر :میرود


من:به ۱۹۷ زنگ میزنم.و میگه ما کاری نمیتونیم بکنیم .اعصبانی کلی داد میزنم .میگه باید بری فرماندهی نیروی راهنمایی و رانندگی

.ظهر تو برگشت میرم فرماندهی راهنمایی و رانندگی و میریم پیش فرمانده و میگم جناب سرهنگ من به این دلایل اعتراض دارم

۱ -افسر شما از ماشین پیاده نشد منتظرن که مردم برن به دست و پاشون بیفتن

۲-من خلافی نکرده بودم

۳-این ۱۹۷ شما هم که سرکاریه

۴-نیروهاتون جاده ها و نقاط پرخطر را ول کردن جهت کمک به حمل نقل یا تو کوچه ها جریمه میکنن یا جاهای که خلافی نکرده آدم

۵-این جریمه ۲۰ تومانی واسه خلاف نکرده نشون میده که شخصیه و این افسر میخواسته حال منو بگیره

جناب فرمانده میگه که کاری نمیتونه بکنه باید جریمه را پرداخت کنی بعد بری شوارای حل اختلاف شکایت کنی تا بعد بررسی بشه البته  سرهنگ خوش اخلاق بود

من:میخندم.

جریمه دوم:

دارم میرم خونه توی یک خیابان فرعی هستم که موبایلم زنگ میخوره شماره زندانه و نمیشه جواب نداد .یک لحظه جواب میدم و میگم زنگ میزنم که میبینم ماشین پلیس راه با جلوم می پیچه.میشینم تو ماشین ۵ دقیقه میشه که افسر میاد

چرا با موبایل حرف زدی:

من:احتمالا دلیل مهمی داشته و من یک ثانیه هم حرف نزدم

افسر:مدارک

افسر:جریمه باید بشی

من:اخه توی یک خیابان فرعی .چند ثانیه با موبایل حرف زدن چه تخلف حادثه ساز و مهمیه که شما میخوایی جریمه کنی

افسر:ما قانون را اجرا میکنیم

من:قانون میگه شما باید الان تو نقاط مهم حادثه ساز و ترافیک و.. باشی نه توی یک خیابان خلوت در به در دنبال یکی که جریمه کنی

افسر:وظیفه ما را به خودمون یاد آور نکن

من:اتفاقا به فرماندهتان هم یادآوری کردم

افسر جریمه را مینویسد

من:اگه با این جریمه مشکل حمل و نقل حل میشه بیشتر بنویس



برو نه نگو

حسنی مبارک دیکتاتور ۸۴ ساله مصر بعد از ۳۲ سال حکومت حال که با مخالفت عظیم مردم مصر مواجه شده هنوز هم برای ماندن در قدرت سر سختی میکند.واقعا این جنون قدرت چیست که اینگونه یک آدمی را که نفرت عمومی مردمش را میبیند .هنوز هم برای ماندن تلاش میکند. و مصری ها کشته میشوند برای دو روز بیشتر ماندن در قدرت دیکتاتور

مبارک نه نگو برو .شاید این تنها کار و کوچکترین کار درستی  است که میتوانی انجام دهی برای ثبت در تاریخ



مبارک

مبارک دیکتاتور نامبارک مصر هم میرود

مبارکه مصری ها باد این اتفاق مبارک


پی نوشت:

تو ادامه مطلب یه مطلب کامل درمورد آنفلوآنزای خوکیه که این روزا دوباره برگشته

ادامه مطلب ...

کودک آزاری و

همه ما کم بیش اسم کودک آزاری را شنیدیم و در خبر ها شاید شنیده باشیم که کودکی به دلیل کودک آزاری و ..در بیمارستانی بستری شد یا حال خوبی ندارد و....و چیزی که بیشتر به ذهن ما می آید همان تنبیه بدنی شدید است.گرچه تنبیه بدنی یکی از انواع کودک آزاری است.و جای تاسف اینکه هنوز هم در روز در گوشه کنار این سرزمین و یا شاید همین همسایه کناری خودمان در روز بارها از این شیوه استفاده میکنند و گاهی هم به عنوان شیوه اصلی تربیت نام میبرند و چه پدر و مادر های نا آگاهی که به دلیل تنبیه بدنی مکرر فرزندان به خود می بالند که بچه شان به شدت از آنها حساب میبرد و کافی است اسم کمربند را بیاوردند که بچه ساکت شود و تنبیه بچه ها را از اصول اولیه تربیت و حق خود میدانند.

شاید در این سالها حرکت های کوچک در جهت مبارزه با پدیده شوم کودک آزاری راه افتاده و یک خط تلفن هم برای اطلاع کودک آزاری اختصاص داده شده و این حرکت ها آنچنان کم رنگ و بی تاثیر بوده که اکثریت حتی خبری از اینها ندارند.

کودک آزاری تنها تبیه بدنی نیست و اشکال مختلف دارد .محروم کردن کودک از تحصیل.مجبور کردن کودک به کار.سواستفاده جسمی و جنسی و روحی از کودک.عدم توجه به نیازها روحی و جسمی کودک و....همه از اشکال کودک آزاری است.

من معتقدم وقتی که هنوز اکثریت جامعه ما حتی انواع کودک آزاری را نمیدانند و حقوق کودک مفهومی عجیب و غریب است شاید مبارزه با این پدیده شوم که نه تنها در خانواده ها با هر سطح کلاس فرهنگی دیده میشود در گوشه گوشه جامعه هم از مدرسه گرفته تا....به عنوان نه یک ضد فرهنگ و پدیده ناپسند که به عنوان یک اتفاق عادی هر روز تکرار میشود و گاهی هم فریادی یا خبری شنیده میشود آن هنگام است که کودکی معصوم در تخت بیمارستان در حال جدال با مرگی است که حاصل فقر و نا آگهی و جهالت و قصاوت کسانی است پدر و مادر او یا نقش والدین او را ایفا میکنند.این مقدمه طولانی را گفتم تا این ماجرای را برایتان تعریف کنم.

من هیچ وقت از زندانی شدن انسانی خوشحال نمی شم ولی روز گذشته زندانی داشتیم.یک زن 45 ساله که به جرم کودک آزاری به زندان آمده بود.طرز حرف زدن و سابقه طولانی کیفری و اعتیاد .نشان میداد چگونه مادری است.گرچه این کار درمان نیست و مسکنی است کم اثر ولی باز هم جای امیدی کوچک دارد که میتوان امید داشت به فرداهای دور

برای مطالعه بیشتر در زمینه کودک آزاری به اینجا بروید


یه پست متفاوت

خوشبختی یعنی اینکه تو......


پی نوشت:

1-منتظر نظرات جذابتان هستم

2-آرزویم اینه که همه تو کشور ما هم احساس کنن خوشبختن  و هم خوشبخت باشند و هم نگرانی واسه خوشبختی بچه هاشون و عزیزانشون نداشته  باشن

سلامی دوباره

هوا سرده خیلی سرد البته اینجا را میگم

روز جمعه و دوشنبه این هفته ویزیت سالمندان رفته بودم.با یه مرکز خیریه همکاری میکنم که ماهی دو روز می ریم تو خونه و سالمندان را ویزیت میکنیم و تجویز دارو و مراقبت پرستاری .البته همه این مریض ها اکثرا کسانی هستند که توانایی مالی آنچنانی ندارند و یا بچه هاشون سراعی ازشون نمیگیرن.البته این هفته یه موضوعی به شدت آزارم داد و هنوز که هنوزه اعصابم خرده.من کاری به هدفمندی یارانه ها و بحثهای پیرامونش ندارم.این هفته که ویزیت رفته بودیم خونه این سالمندا خیلیهاشون به شدت سرد بود.یکی دو بار پرسیدم خیلی خونتون سرده سرما می خورین .که گفتند دکتر از ترس پول گازه.اقشار کم درآمد و ضعیف که هدف همه حمایت ازشون هست و شعارشو میدن تو زمستان باید از سرما در امان نباشند و این خیلی آدم رامتاسف میکنه.نمیدونم چی بگم.

پی نوشت:

۱-دوستان عزیزی که در مورد اعتیاد و مواد مخدر و..سوال دارن میتونن از این وبلاگ من

کمک بگیرند

2-یه زندانی را دارم معاینه میکنم میگم مشکلتون چیه؟

میگه:ویتامین ناخنام کم شده دورشون پوسته ریزی داره

3-تو ادامه مطلب یه داستان از وبلاگ دانشجویم هست حوصله داشتین بخونید

ادامه مطلب ...

روزانه های زندان

سلام برهمه

زمستان امسال که انگار زمستان نیست.فقط از زمستان ما سرما داریم و دیگر هیچ

چندتا خاطره روزانه از زندان داشته باشید:

۱-زندانی زرنگ:

این روزها زیاد بازدید کننده از زندان داریم.نماینده مجلس.شورای حل اختلاف-شورای مبارزه با مواد مخدر.خلاصه نمایشگاهی زندان.

روز چهارشنبه یه زندانی را با درد شدید کمر آوردند درمانگاه که معاینه کردم و گرفتگی عضلات بود و دارو نوشتیم و آمپول زدیم و رفت.روز پنج شنبه یک نماینده مجلس واسه بازدید اومده بود که بعد که میره داخل بند بازدید همون زندانی که گفتم  وقتی میبینه بازدیده و نماینده مجلس آمده  خودشو وسط بند میندازه  که کمر من بریده و قطع نخاع شدم..فکر میکرده که میتونه یه اعزام بگیره یا چیزی دیگه....زندانی اوردن درمانگاه.تکون نمیخورد که دکتر کمرم بریده.

من:دیروز دیدمت .خوب که بودی؟

زندانی:نه کمرم بریده و قطع نخاع شدم

من:معاینه کردم.نه حالش خوبه و تمارض میکنه.میگم پسر خوب این کار رو نکن.میگن تمارض کردی و اذیتت میکنن از من گفتن

زندانی:نه کمرم بریده.قطع نخاع شدم

ریسس و مدیر زندان وهمه میان درمانگاه که چرا اینجور شده و.....دست آخر زندانی جهت گرفتن عکس به بیمارستان اعزام و با یه عکس سالم و اینکه هیچیش نیست برمیگرده

۲-از بند زنان برا ویزیت زندانی آوردن.

من:مشکلت چیه خانوم؟

زندانی زن:من سیگار میخوام اینجا نمیزارن سیگار بکشم.بگو بهم سیگار بدن.ندن خودزنی میکنم

۳-زندانی میاد تو مطب:

دکتر به این زندانی ها توجه نکن.اعصابتو خرد نکن.اینا همه خلافکاررن

۴-زندانی ۲۳ ساله ورودی جدید.میاد تو اتاق

من:مشکلت چیه؟بیماری چی داری؟

زندانی:۲ بار سکته قلبی کردم.دوتا از رگهای قلبم گرفته و میگرن عصبی دارم

من:همه این بیماری ها را تا ۲۳ سالگی گرفتی؟

زندانی:اره اعصاب هم ندارم تحت نظر دکترم

من:دارو چی میخوری؟

زندانی:خوب نمیتونه کلونازپام و لورازپام را تلفظ کنه.میگه اینا را میخورم واسه قلبم

پی نوشت:

۱- پیگیر حوادت تونس که هستید

۲-امروز تیم ملی بازی داره.نمیدونم چرا زیاد علاقه ای به این تیم ملی ندارم.البته بازی با عراق فرق میکرد

۳- سپاس از دوستی که با جستجوی واژه((دستشویی و حمام پیش ساخته))به وبلاگ من رسیده

4-اگر حسش بود تعدای از اصطلاحات زندان را براتون جمع آوری کردم که مینویسم.یه نمونه جالبش اینه:

طرفو تو صف نماز جمعه گرفتن:زندانی که مدام اصرار داره که بیگناه و الکی گرفتنش این اصطلاح را خطاب به اینها میگن



روزهای زندان

این روزها زیاد مریض داریم زندان.سرماخوردگی و آنفلو آنزا و ورودی های جدید که همه ماشالله خودشون سرشار از مریضی و ...هستند

۱-زندانی میگه دکتر تو معدم رد و برق میشه نماز نمیتونم بخونم به خاطرش

۲-یکی دیگه شون میگه ریزشت آب بینی دارم

۳-یه پیرمرده جزو ورودی ها است که تو نزاع دسته جمعی این بنده خدا هم دستگیر شده :

نابینا است .ناشنوا است.از یه پا می لنگد.بزرگی پرستات داره.فشار خون داره.یکی نیست بگه آخه این چه نقشی تو دعوا میتونسته داشته باشه.یا بعدش یه نگاه بندازید آخه این قابل زندان رفتنه؟

۴-  تو ورودی های زندان یه بنده خدا را میارن.میشناسمش .مریض روان شدید بود و من بارها رفته بودم و تو خونه ویزیتش کرده بودم با تیم های حمایت از بیماران روان.تا میاد تو مطب میگه دکتر اینجا کویته.متادون .قرص همه چی میدن.همه هم که مثل خودم هستن

5-یه زندانی داریم معتاد ریتالین روزی 20 تا دونه قرص ریتالین میخوره و اگه یکم طول بکشه بهش نرسه تشنج میکنه.مصیبتی از دستش داریم. کراک و هروئین را خیلی راحت تر از ریتالین میشه ترک داد این رو تجربه چند ساله من میگه.پس برادر من به خاطر امتحان و...ریتالین نخور دیگه

نتیجه گزینش

صبح زنگ زدند که بیا نتیجه گزینش را بگیر

رفتیم و یه کاغذ دادن دستمون که آره

نامبرده واجد شرایط عمومی گزینش نمیباشد

نه کسی گفت:

یک سال داوطلبانه بم رفتی

تو دورافتاده ترین روستاها خدمت کردی

حداقل با ۴ تا مرکز خیریه ویزیت بیماران همکاری میکنیو انساندوستانه به هم میهنانت خدمت میکنی

تو اورژانس  وجدان کاری داشتی


و....

اصلا اینها که مهم نبود


مهم بود که تو باید رد می شدی و

حتی نباید ساعتی و نه قرارداد دائم و نه شرکتی و نه استخدام

حتی ساعتی هم به دلایل غیر پزشکی نباید کار کنی تا اینها به خود ببالند  که خوب حالشو گرفتیم



فروغ فرح زاد

من امسال تا ماه پیش اورژانس یه بیمارستان ساعتی قرار داد یک ساله داشتم و شیفت میدادم که این دوماهه دیگه نمیرم قراردادم تا پایان اسفند امساله.بعد از ده ماه گفتن برای پرداخت حقوق باید نتیجه گزینشتون بیاد و امروز زنگ زدن بیا گزینش

رفتیم و ۳ ساعتی سوال پیچ نمودن

از سوال های مهمشون:

۱-نظرتون درباره طرح هدفمندی یارانه ها

۲-انتخابات

۳-بعد انتخابات

۴-قبل انتخابات

۶-آخرین نماز جمعه

۷- آخرین راهپیمایی

۸-گفتند شما تو دوران دانشجویی تو یه مورد عکس یک شاعر دوران پهلوی و آنهم بدون حجاب اسلامی را زدی به در اتاقتون به اسم فروغ فرح زاد

میگم:فروغ فرخزاد دیگه منظورتونه

و دها سوال تفتیش ع ق ا ی د دیگه

۹-تنها سوالی که نپرسیدن از پزشکی بود


پراکنده نوشت

1-تو مرکز ترک اعتیاد کار میکنم .یه معتاد میاد برای ترک .قیافه آشنا داره فورا میشناسمش از زندانی ها میباشد به روی مبارکش نمی آوریم.روزانه 3 گرم هروئین مصرف میکند .و میگه تو زندون معتاد شدم و تازه هم آزاد شدم.میگم زندون که متادون میدن.

میگه اون واسه دسره دکتر

2-از معتاده میپرسم واسه چی میخوای ترک کنی ؟

میگه:از دست این یارانه ها دیگه

میگم:مگه تریاکم هدفمندی شده

میگه:میشه میشه دکتر

3-یه پیرمرد واسه ترک اومده بهش نمیخوره معتاد باشه ولی میگه هروئین میکشم.میگم پدر جان نمیکشی

مکثی میکنه و میگه دکتر یه چیز بگم ناراحت نمیشی .

میگم نه بگو

میگه واسه بچه 17 سالم اومدم روم نشد خودشو بیارم

4-تشکر به سبک یه زندانی:دکتر دمت گرم ای تو نبیدی آپاندیسم پوکیده بود

((این زندانی را چند روز پیش با تشخیص آپاندیسیت به بیمارستان اعزام کردم که عمل شد و برگشته زندان))

5- پدر بی فکر:ورودی های جدیدو میبینیم یه پسر 18 ساله هست که 150 هزارتومان جریمه داره و آمده زندان.بهش میگم آخی کی واسه 150 تومان میاد زندان .بکو پرداخت کنن نیا اینجا بین اینها

میگه بابام گفته نمیدم تا بری زندان آدم بشی

میگم واقعا عجب پدر فهمیده ای داری .اینجا آدم میاد داخل معتاد و...میره بیرون

پی نوشت:

1-اگر کمتر نوشتیم بزارید به حساب امتحان دستیاری از اسفند اگر بودیم با دست خیلی پر بر میگردیم

2-اعتیاد یک فاجعه است .چقدر آخه من بگم


روزانه ها

حالا که شدیم پزشک زندان یکم از روزگار پزشک زندان بگم براتون.

البته این زندانی که من کار میکنم یه زندان کوچیک محسوب میشه ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ زندانی داره و مثل زندانهای معروف نیست .

من صبح تا ظهر میرم اینجا و شب ها هم آنکال زندانیم که اگر موردی بود برم زندان.معمولا زندان بند ها یمختلف داره و اردوگاه که مخصوص زندانیان مواد مخدره.

روزها ورودی جدید اول میبینیم و هر روز نوبت یکی از بند ها است که زندانی ها را می آورند و میبینیم

داروخانه.تزریقات و رایولوژی و دندانپزشک و آزمایشگاه داریم.

متاسفانه اعتیاد که در ورودی های جدید بیداد میکنه.هپاتیت و ایدز هم همچنین. خیلی از اینها هم دچار بیماری های مختلف به دنبال اعتیاد هستند

پی نوشت:

۱-یه زندانی داشتیم جدید دیروز اومده بود میگفت سوزن تو شیکمشه؟و جراح گفته باید حتما جراحی بشه

امروز عکس گرفتیم و چیزی نبود.بهش میگم تو شیکمت که سوزن نیست؟

میگه من گفتم تو سرم تومور است کی گفتم تو شیکمم سوزنه

بهش میگم احتمالا تومورت سر هم مثل سوزن تو شیکمته

۲- یه زندانی داریم که گفتم میگه میکروب اسکیزوفرنی رفته تو بندنش.امروز اومده بهداری میگه من شبا که میخوابم دهنم و بینی هام بسته میشه.با خودم که حرف میزنم بقیه فکر میکنن دیونه هستم

۳-علت قتل:یه ورودی بود که به جرم قتل آورده بودنش معتاده.ازش میپرسم چی شده اوردنت اینجا؟

میگه:شیشه کشیدم و بعد فکر کردم اگه شوهر خاله ام .خاله ام را طلاق بده .بعد بابای بیچارم باید از خاله و بچه هاش نگه داری کنه رفتم باهاش دعوا کنم که اینکاره نکنه که اینطور شد

روزانه ها

۱-زندانی را دارم معاینه میکنم

میگم مشکلت چیه؟

میگه:کاندومهای زانوم پاره شده

دومی میگه:سرم درد میکنه یه شربت سردرد برام بنویس

۲-معایب پزشک زندان بودن

دنبال خونه برای اجاره هستیم رفتیم بنگاه و یه جا معرفی کرده داریم با صاحب خونه دم در حرف میزنیم دوتا موتوری میرسن ۴ تا از آدمهای که به ارازل معروفن پیاده میشن

سلام دکتر .مخلصیم امری باشه درخدمتیم و....

صاحب خونه معلومه ترسیده

میپرسه شما دکتری؟

میگم :بله

میگه اینا دیگه کی بودن؟

میگم من پزشک زندانم اینها هم مدتی مریض های زندان بودن

فورا تا میفهمه پزشکیم کرایه را ۲۵ درصد بالاتر از چیزی که تو بنگاه گذاشته میگه

به شوخی میگم این که رسمش نیست تا فهمیدی پزشکم کرایه را بالا میگی خودت که دیدی براداران ارازل گفتن اگه امری داشته باشی در خدمتیم دکتر

روزانه ها

۱-ساعت ۳ صبح یه آقاهه ۳۰ ساله آمده .ظاهرا که سالمه.میپرسم مشکلتون چیه؟

میگه:سالهاست من از یبوست رنج میبرم

من:

آخه مرد حسابی تو که سالها رنج میبری نمیشد صبح میومدی


۲-خانمه ۳ صبح اومده درمانگاه با یه بچه خواب آلود و تپل .میگه دکتر خواب بودم خواب دیدم بچه ام آنفلوآنزای خوکی گرفته.وحشت کردم آوردمش دکتر یه نگاهی بهش بنداز.یه بار نگرفته باشه .خیلی ترسیدم

من:

۳-مرده آومده میگه دکتر من معده ام که سنگین میشه سرم درد میگیره فکر کنم مال قلبم باشه


۴-امروز صبح یکی از سربازهای زندان آمده میگه دکتر یه ((پماد لب تر کن میخوام))لبام خیلی خشک شده




روزانه ها

مرده با زنش آمدند تو مطب

زنه میشینه رو صندلی

میپرسم مشکلتون چیه؟

مرده میگه:سرماخورده

میگم:سرفه و آبریزش و.. هم داری؟

مرده میگه:داره براش آمپول هم بنویس این با آمپول فقط خوب میشه

میگم منظورتون از این خانمتونه دیگه؟


همین اینی که حتی اجازه حرف زدن هم بهش نمیدی حتما صلاحشو بهتر میدونی.و به جای همسر یا شوهر یا شریک زندگی صاحبشی(|البته اینا را دیگه نگفتم بهش))


مرده میاد تو مطب میگه :دکتر بچه هامون حالشون خوب نیست

میگم بچه تون کو؟

خانمشو نشون میده



به قول فردوسی پور تا ۳۰۲۲ هم ما درست نمیشیم.

میشیم؟


زنان عشایر

بیمارستانی که من کار میکنم تو تابستانها به دلیل کوچ عشایر به این منطقه مراجعان زیادی از عشایر دارد.

عشایر و مخصوصا زنان عشایر در ایران از مظلوم ترین-سخت کوش ترین و اصیل ترین مردمان این سرزمین هستند.که هنوز هم مانند سابق در حفظ سنت ها و سبک زندگی خود کوشا هستند .گرچه کمک ها ی به اینها شده ولی اگر این سنت ها و این فرهنک بکر.از کوچ و ییلاق تا تهیه غذا و سبک زندگی و صنایع دستی در هر کشوری بود علاوه بر ایجاد جاذبه توریستی و شناخت این فرهنک و نوع زندگی به جهانیان .خود دولت هم در جهت پاسداشت و حفظ این سنت های معنوی از هیچ کوششی دریغ نمیکرد((دیشب اخبار خبر از برگزاری جشنواره میمون ها در تایلند         می داد.که تایلندی ها به توجه به اهمیت میمون ها در صنعت گردشگری این کشور هر سال جشنواره ای برگزار میکنند که در ان از میمونها با انواع غذا ها پذیرایی میشود))و من فقط تاسف میخورم وقتی این اخبار را می شنوم

و اما در مورد عشایر و از دید پزشکی:

1-زنان عشایر به دلیل سختی کار که همپای مردان کار میکنند و علاوه بر ان وظیفه بچه داری و پخت غذا و تولیدات صنایع دستی و غیره .اکثرا دبه طرز وحشتناکی شکسته و پیر میزنند .مثلا زنی که فکر میکنی 50 ساله است حداکثر 20-25 سال سن دارد

2- زنان عشایر تحمل عجیبی نسبت به درد دارند.یک مورد بود زنی از عشایر را آورده بودند به دلیل زمین خوردگی .عکس گرفتیم شکستگی ران داشت ازش پرسیدم درد نداری ؟گفت:دارم و نه انقدر زیاد.

3-زنان عشایر در سن پایین ازدواج میکنند و این مسئله هم از نظر سلامت جسمی تاثیر بدی بر سیستم بدنی آنها میگذارد و اکثرا هم بچه های پشت سر هم یا شیر به شیر

4-زایمانهای زنان عشایر اکثرا در چادر انجام میشود یا انقدر دیر به اورژانس میرسند که زایمان در راه انجام شده و من همیشه به این فکر میکنم که بقیه با هزاران نوع مراقبت و متخصص و انواع اقسام سونوگرافی و در بهترین بیمارستانهای خصوصی آخرش هم یا یه بچه لاغر مردنی و سزارینی به دنیا میاورند و اینها در بی امکاناتی مطلق و یه نوزاد تپل و کاش میدیدی این نوزادان عشایر را

5- صبح زود یه زن جوان با یه نوزاد در بغل و یه پیرزن و یک پیر مرد آمدند تو اتاقم تو بیمارستان.مرده گفت میخواهیم واکسن بچه را بزنیم تازه به دنیا آمده.با تعجب گفتم تو بیمارستان ما؟

گفت :نه خونه


گفتند:هم راه دور بود و مادر نوزاد با مظلومیتی مثال زدنی گفت .نخواستیم بابا بزرگ بچه را هم شب بیدار کنیم

6-یکی بهترین و زیباترین خاطره من از پزشکی:یه پیرزن عشایر نیمه شب آوردند که به خود از درد میپیچید .گفتند چند روزه درد داره بهتر نشد آوردیم.معاینه کردم.احتمکال سنگ کلیه بود.دارو نوشتم.بعد چند دقیقه که رفتم بالا سر مریض .دردش آروم شده بود .پیرزنه دستم بوسید.و با زبان محلی گفت:دردت منه سرم دکتر داشتم ایمردم از درد


این بود ادای دینی به یکی از مظلوم ترین و سخت کوش ترین اقشار جامعه ایران :زنان عشایر

امید دارم آنان که درد فرهنگ این کشور را دارند و دستی در قدرت و مسئولیت یا زبانی گویا برای گفتن در جهت حفظ و پاسداشت فرهنگ این قوم و شناسایی آن به جهانیان کوشا باشند

خاطره یک خطی

امروز صبح درمانگاه بودم یه مرده اومد داخل و با صدای بلند گفت:

ببخشید اینجا ((دندون کن))هم دارید؟

ره آورد دو روز شیفت

گفتم که  سه شنبه و چهار شنبه شبفت بودم و اینم ما حصل دو تا شیفت روز تعطیل(روزهای تعطیل شیفت شلوغ تر میشه))

1-یه آقا 24 ساله را کل خانواده و فامیل آوردند که تو عروسی بودیم و زیاد مشروب خورده.دارو براش نوشنیم و ...که یکی از همراها میاد پیشم و بلند بلند جوری که همه پرسنل بشنوند میگه:دکتر من خیلی مخالفم با خوردن مشروب و... خاک بر سرس این که خورده  و...میگم به من ارتباطی ندارد من وظیفه دارم که درمانش کنم نه اینکه بازجویی و اینکه محکومش کنم یا نصیحت.دوباره میاد میگه دکتر من با یکی از دوستام که از اطبای معروف هستند تماس گرفتم گفتند:که آب نمک و آبلیمو بهش بدین

میگم :والا این روش درمان تو کتابها نیومده هنوز.ما کارخودمونو میکنیم نگران نباشید

دوباره میاد میگه دکتر:فرمول آبلیمو چیه که روی الکل اثر داره؟

اعصابمو خورد کرده میگم:h20لیمو

2-یه خانمه بچه 6 ماهشو آورده میگه:دکتر این تو عمرش گریه نکرده حالا امشب برا اولین بار گریه کرده؟

3-زن و شوهر جوان بچه کوچیکشونو آورده و میگن بی قراره.معاینه میکنیم .سالمه.پدرش میگه یه آمپول براش بنویس.میگم نیاز نداره

دوباره میگه یه چیزی آمپولی  بنویس.فقط امشب چند ساعت  بخوابه.

4-یه پدر مادر بچه 2 ساله را میارن که دکتر فشارشو بگیر.میگم با فشار سنج بزرگسالان نمیشه .فشار سنج اطفال میخواد.میگه 9خراب شه بیمارستانی که با فشار سنجش نمیشه فشار یه بچه را گرفت

5-پیرزنه اومده میگه بدنم ((دک میزنه))

توضیح:یعنی میلرزه

6-یه مرده اومده با اسم ((بارانی)) میگم اسمت قشنگه چرا اسمتو گذاشتن بارانی

میگه اخه شبی که به دنیا آمدم بارون میومدم

7-مرده اومده میگه دارو برام ننویس فقط یه سوزن برام بنویس


راه آورد شیفت

۱-ببخشید دیر شد

۲-از مریضه شرح حال میگیرم .میپرسم مشکل قلبی داری؟

میگه :اره دکمه قلبم افتاده

۳-بیماره آمده با دل درد .میگم چیزی خوردی میگه:گلاب به روتون اسهال داشتم و روده هام عفونت کرده بودند چند قاشق بتادین خوردم ضد عفونیشون کنه

۴-از معتاده میپرسم چی مصرف میکنی؟میگه تزریق

۵- یه مرده آومده میگم مشکلتون چیه ؟میگه یه معده واسم بنویس

۶- یه پیرمرده آمده برا ترک مدعیه که رکورد مصرف مواد را تو ایران داره ۷۲ سالشه و از ۱۵ سالگی شروع کرده به مصرف مواد