خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

مصائب یا شیرینی

قدیم ترها یعنی یک ماه قبل فقط تو دستشویی لپ تابمو نمیبردم تازه وقتی هم دور از لپ تاب بودم با موبایل تو اینترنت بودم و صبح ها اولین کارم بعد از بیدار شدن روشن کردن لپ تاب بود .ولی الان یک ماه است که لپ تابم را روشن نکردم تمام اینترنت گردی ها موقعی است که شیفت کلینیکم.

یک نوزاد کوچک برابر است با یک ماه هر شب شیفت باشی

تازه آروشای ما که به سیاق پدر عادت به شب بیدار بودن دارد و شب ها بیدار است و روزها میخوابد

و پدر را از اینترنت و نود و ....کشانده به سمت بچه داری

و روز به روز بزرگ شدنش و لبخندهای که تو خواب میزنه و نگاههای کنجکاوش را به تمام لذت وب گردی و مسافرت و مهمونی و ...ترجیح میدهم



مرسی استقلال

-یه بازی خوب بازی که مثل سالهای قبل تر که همیشه مساوی می شد یا مساوی می خواستند .و 90 دقیقه روی اعصاب تماشگر و طرفدار بودن و در آخر 0-0 یا 1-1 و ضیافتهای قبل دربی و..دهها کار دیگر که فقط در ایران بود نبود یک بازی خوب از استقلال و ستاره هایش .فرهاد مجیدی تمام نشدنی-میداودی و جباری که فوتبالی شاعرانه بازی میکند. و همه اینها برای 90 دقیقه و اندی هیجان و یک بعد از ظهر جمعه خوب کافی بود

- امروز عصر ویزیت سالمندان رفته ودم .ویزیت در منزل و یه مورد جدید داشتیم که بهزیستی نامه داده بود که فلانی هم ویزیت ماهانه شود و با ویزیت در منزل نامبرده موافقت میشود .خانه طرف را پیدا کردیم .هر چی زنگ زدیم کسی در را باز نمیکرد .چند تا قبض گاز و...لای در بود و معلوم بود که کسی خانه نبوده من یکی از قبض ها را لای در برداشتم به پرستارمون میگم قبض گازش 2000تومانه شرط میبندم کسی توی این خانه زندگی نمیکنه؟

میگه 2000 تومان؟من شرط نمیبندم با قاطعیت میگم که هیچ کس اینجا نیست

همسایه روبرو در خانه اش را باز میکند. میپرسم این پیرزنی که اینجا زندگی میکند خونه نیست؟

میگه فامیلشونید؟

میگم :نه

میگه :اومدید خونه را بخرید؟

میگم :نه

میگه این زنه 3-4 ماهی هست مرده و کسی تو این خونه زندگی نمیکنه

همه جا میخوریم

پرستارمون میگه:چقدر سریع بهزیستی به درخواستش رسیدگی کرده موافقت بعد مرگ


استقلال یا پرسپولیس قضیه این است

یعنی عمر ما قد میده یه دربی ببینیم مثل تمام دربی های دنیا 

حساس -زیبا-جذاب-و پر هیجان


پی نوشت:

1-سپاهان هم به سرنوشت تیم امید دچار شد استفاده از بازیکن دو اخطاره 


به یاد آن روزها

زمان ما نتایج کنکور را تو روزنامه میزدن و باید از اول صبح میرفتی دم یه دکه  تا روزنامه گیرت بیاد و تعداد زیادی که کنار یه دکه روزنامه فروشی رو زمین مینشستند و دنبال یه اسم آشنا و یک کد آشنا میگشتند.و تازه کنکور هم دو مرحله بود باید دوبار این استرس میکشیدی

پی نوشت:

1- یه زندانی داشتیم اسمش و فامیلش (( جنجال پرخاش)) بود

2- یکی دیگه اسمش تختی بودحیف که خودش بوی از تختی نبرده بود


حواس پرتی

گاهی حواس پرتی ها کار میده دست آدم و یه هزینه ای تحمیل میکنه .گاهی هم اتفاقی نمیفته و از خوش شانسی ازش یاد میشه.

صبح پا شدم برم سر کار میبینم توی ماشینم چند تا برگ در خت هست یه نگاه میکنم  میبینم ماشین را زیر درخت تو کوچه پار کردم سوار یشم میبینم به به شیشه ماشین پایینه.یه لحظه جا میخورم .همه چیز سره جاشه از کیفم .ضبط ماشین-فلاش-دسته چک و...

شب خونه هستم که زنگ آیفون را میزنن ساعت 12 است بر میدارم 

-این ماشین ..مال شماست

-من:بله

-میشه بیایین پایین

میرم دم در همسایه پدرخانوم ایناست  که با  زن و بچه میخندن 

میگن:شیشه ماشینت یکم باز مونده شب ماشین گذاشتی تو کوچه

یه نگاه میکنم و تشکر میکنم و میگم این که چیزی نیست دیشب کامل پایین بود


دیروز ماشین یکی از پرستارای کلینیک را برای چند ساعت دزد برده بود و بعد آورده بود گذاشته بود سر جاش.البته بعد شکایت و ...معلوم شد که یکی از کارمندای بانک که ماشینشو تو همون کوچه پارک میکنه دوستش میاد ماشین بگیره ازش اونم سویچ ماشینو میده و طرف میاد این یکی ماشینو بر میداره میره اینم از سیستم امنیتی و فوق العاده پراید های وطنی دیگه

عصر من ماشینم و کنار خیابون پار کردم و رفتم جای کار داشتم بعد که برگشتم با دوستم بودم کنار ماشینم وایستادیم این دوستم میگه:این ماشینه را ببین شیشه اش پاینه و میگه عجب ...بوده طرف

من میگم ....خودتی این ماشینه منه

حالا کنار این بزارید جا گذاشتن کارت سوخت و عابر بانک و مهر پزشکی و موبایل وسویچ ماشین و...که داره به کرات تکرار میشه و فاجعه آمیز تر اینکه کتری آب را که میزارم رو گاز یادم میره خاموشش کنم تو یه هفته دو تا کتری سوزوندم

پی نوشت:

1- دنبال یه ساختمان برا مطب MMT هستم دیروز یه جا رفتیم یه مجتمع پزشکی که طرف شروع کردن به گفتن قیمت

 اجاره طبقه اول:800

طبقه دوم 700

طبقه سوم 650

دوستم گفت ببخشید دو طبقه بالا پشت بام خالی ندارید؟

ماشالله اینقدر اجاره ها ارزونه که من یک ماهه موندم کدوم ساختمانا اجاره کنم .به این نتیجه رسیدم به جای ماهی 600-700 اجاره و پول سایر هزینه و..بهتره آدم بشینه تو خونه تازه استرس و وقت و..هم نمیزاره

2-امیدوارم دربی را استقلال ببره

پ ن پ های زندان 1

-زندانی:شما دکترید؟

پ ن پ روپوش سفید  پوشیدم اومدم بکشمت مثل تو فیلم ها 


-زندانی:برام درد زانوم هم دارو نوشتی؟

پ ن پ امروز فقط واسه درد مچ دارو مینویسیم


-من:معتتاد هم هستی؟

زندانی معتاد:پ ن پ گریم کردم شکل معتادا بشم بعد بگم اعتیاد جرم نیست بیماریه


زندانی :واسه کم خوابیم هم  دارو مینویسی؟

پ ن پ میگم یکی شبا واست لالایی بگه خوابت ببره


من:به خاطر دزدی آوردنت زندان؟

زندانی:پ ن پ تو قرعه کشی بانک برنده شدم جایزش یه سلول تو زندان بود اومدم جایزمو بگیرم


به پرستارمون میگم سرم براش نوشتم

میگه وصل کنم براش؟

پ ن پ  قطع کن براش بعد زنگ بزن اداره آب بیا واسش وصل کنه


مسئول بهداری:دکتر دارو واسش نوشتی؟

پ ن پ یه ورد نوشتم بخونه بعدم فوت کنه به خودش


یه زندانی را با خود زنی آوردن بهداری

مسئول بهداری:دکتر این زندانی خودزنی کرده

پ ن پ فیلمه اینم جلوه هایه ویژه  فیلمه



خسته ام

نه بابا این قصه درمورد فرار زندانیان  از زندان نیست.قصه فرار ناکام خودم از زندانه.از فروردین امسال که گفتم من دیگه زندان نمیام تا الان طول کشیده که دارم میرم زندان.

رئیس زندان میگفت:ثواب داره چرا فقط به قسمت مادی مسئله نگاه میکنی

میگم:من ثواب نمیخوام شما چرا فقط قسمت معنوی قضیه را میبینی

میگم: آخه با روزی 24 هزار تومان که الان سه ماهه هم خبری از حقوق نیست و روزی 100 مریض زندانی دیدن شما باشی میایی؟

میگه:جدی حقوق ندان .خوب اگه حقوق خواستی باید بیایی وگرنه خبری از حقوق نیست.با شوخی میگه

وقتی دیگه دیدن که نه دیگه این پزشک کم آورده و دیگه زندان بیا نیست با این شرایط عالی(بدون بیمه-مرخصی و روزی 24 هزارتوان با کسر مالیات).گفتن دکتر بیا و یکی را معرفی کن تا به جای شما بیاد.و شما فقط MMT(درمان معتادان)را بیا.

یکی را پیدا کردیم و اول هفته گذشته با سلام و صلوات به زندان بردیم و بهترین بیماران را گلچین کرده که این دوست پزشکمان بیاید و ببیند و موافقت کند که به زندان بیایید و صبح ها دربهداری زندان مشغول کار شود.

و نشان به آن نشان که در ده روز گذشته حتی به تلفن هم جواب نداده و امروز زنگ زده که من هنوز در حال ترس از دیدن این مریض ها هستم و ماهی 10 میلیون هم بدهند هم من حاضر نمیشم روزی یک دقیقه به بهداری زندان بیایم و کار کنم.

ولی من تصمیم اساسی گرفتم که از شنبه آینده دیگر به بهداری زندان نروم گرچه تمام حقوق 3 ماه را طلبکاریم.و این قضیه متادون درمانی هم خوب ماجرایی دارد.

مطب های بیرون هر بیمار را در ماه حداقل 80- 100 هزار تومان برای درمان میگیرند و بهداری زندان پیشنهاد داده هر بیمار 3-4 هزار تومان.من البته یک هفته است که در کف این ولخرجی و هزینه کردن آنها هستم.

پی نوشت:

1-شاید تنها دلخوشی که این همه زندان من دوام آوردم تک جمله های است که یک زندانی آخر خط نثارت میکند:دکتر نیایی اینجا ما میمیریم

شاید این جمله اش اغراق آمیز باشد یا برای گرفتن  قرصی دیگر

ولی باید باشی و ببینی که رگه های بزرگی از قدر شناسی در این گفتار نهفته است


قذافی ها

و دنیا جای بهتری برای زندگی است بدون قذافی ها

روز پزشک

مرسی از تمامی پیام های پر مهرتان

از چهارشنبه که آروشا به دنیا اومده دیگه دستمون بند شده بهش .فرصتی واسه نوشتن و اینترنت و.. ندارم با اینکه آروشا خدا را شکر اذیت نمیکنه .زردی هم نگرفت.یکم زرد شده بود کلی نگران بودیم که داره برطرف میشه و نیاز به فتوتراپی پیدا نکرد


روز پزشک بر تمامی پزشکان این سرزمین مبارک

پی نوشت:

1- تشکر ویژه از خانم دکتر دانش به خاطر زحماتی  که برای ما کشید

2-اینم یه عکس از آروشای من در چهار روزگی

3- اینم یه نوع تبریک روز پزشک

و گویند چون بیماری شفا یافت همراهانش آن را یا به شفای خدا نسبت دهند یا جیب پر پول خود که خرج زیر میزی و بیمارستان خصوصی و غیره کرده اند
و آن گاه که یک بیماری که مرده باشد و عزرائیل کارش را ساخته باشد هم از دنیا رود همراهان همه یک صدا گویند که دکتر ها کشتندش
روزت مبارک ای پزشک


آروشا

تا هفته آینده نیستم


چهارشنبه ((آروشا  )) کوچولوی ما قرار افتخار بده و به دنیا بیاد

استرس دارم-خوشحالم-میترسم-هیجان زده ام-همه نوع احساسها را با هم دارم




گوشی شما چیه؟

گوشی موبایل شما چیه؟

خودم:HTC-VIVA

اینجا هم در وبلاگ یک پزشک یک مطلب جالب در مورد ترین های موبایله



به یاد یک دوست زنده یاد دکتر حسین رمضانی

خبر ناگوار بود .آنقدر که کسی باور نمیکرد.دکتر حسین رمضانی بر اثرشنا در رودخانه غرق شد.همین چند خط کوتاه.

تو به یاد برادرش می افتی دکتر منصور رمضانی -پزشک اورژانس آن روزهایمان و متخصص ارولوژی این روزها .حسین هم مثل او بود.ساده آرام مهربان

گرچه وقتی ما از این دانشگاه رفتیم او تازه چند سالی بود که آمده بود.و امسال تازه چشم پزشکی قبول شده بود.و در روستای دورافتاده مشغول خدمت بود تا مردادماه  هم به سر آید و او دوران جدیدی را آغاز کند .افسوس که اجل مهلتش نداد

گفتند با پذیرش مرکز روستایی و بهورز آنجا برای تفریح نزدیک رودخانه میروند و او ناگهان به زیر آب میرود و......

شب چهارشنبه است و هنوز من مات و مبهوت .فردا مراسم تشیع پیکرش است .من سایت دانشگاه را باز میکنم شاید خبری باشد .نه خبری نیست و شاید این خبر برایشان مهم نباشد سایت نظام پزشکی .نه آنجا که اصلا خبری نیست.

چهارشنبه است با دوستم که حسین از دوستان نزدیکش بود و رفتن حسین او بی قرار و پریشانش کرده میرویم تا وداع آخری با او داشته باشیم

خیلی از هم کلاسی هایش آمده اند همه گریه میکنند نه هیچ کس باور نمیکند که او دیگر نیست.صدای طبل عزا بلند است .حسین از تبار ایل بختیاری بود و آهنگ سوزناک خواننده محلی که میخواند .دل هر رهگذری به درد می آید .

نگاهم دنبال مسئولی از دانشگاه و.. است

مگر نه اینکه او پزشک خانواده این دانشگاه بوده ؟

مگر نه اینکه او برادرش پزشک متخصص این دانشگاه است؟

مگر نه اینکه او نخبه بوده؟

نه خبری نیست.

پذیرش درمانگاهشان را میبینم .او هم همان روستای کار میکند که من سالهای پیش طرحم آنجا بودم به شدت میگرید .هر کس میبیند فکر میکند فامیل نزدیکشان است

مراسم ابتدایی تمام میشود و حسین را به زادگاهش میبرنند.ما هم همراه کاروانی از آدم های عذادار به راه میافتیم در راه دوستم مدام از حسین میگوید از آرزوهایش از خوشحالیش به خاطر قبولی در رشته چشم پزشکی.

از تسلطتش به تاریخ ایران

از گذشت و مهربانیش

باور نمیکند که او دیگر نیست

به زادگاهش میرسیم همه اهالی آمده اند

زنان بختیاری به سبک خودشان بر سر و سینه میزنند

مردان گوله شلیک میکنند که به هم بگویند جوانی از ایل مرده

و چقدر برای ایل سخت است که جوانش جوانمرگ شود

منصور گریه میکند و برادر کوچکش و خیلی از مردان و زنان آشنا و غریبه

و نوحه خوان محلی با زبان بختیاری میخواند :

مردان ایل زنان ایل بیایید دکتر ملک (حسین) رفته

زنان کل میزنند و مردان بر سر میزنند

مردی از ایل رفته

تازه جوانی از ایل  رفته

 من به این میاندیشم که نخبه ای از میان ما رفت

پزشکی جوان در حال خدمت در منطقه ای محروم که تنها امکاناتی که برای پزشکانش داشت .چها دیواری به نام پانسیون  بی هیچ امکاناتی  ..بود

و مسئولانی که هنوز نمیدانم دادن یک پیام یا آمدن به یک مراسم که تسلای دل یک خانواده دغدار است چقدر برایشان سخت است .

امروز جمعه است من باز  سایت د انشگاه  و نظام پزشکی  را میبینم :نه خبری نیست

و به خود نهیب میزنم چه انتظاری داری

امروز در درمانگاهمان عکس حسین است وفاتحه ای نثار روحش میکنم

حداقل کاری که میتوانم انجام دهم


آلزایمر می گیریم

1-تلفنم زنگ میخوره بعد از کلی حرف زدن هنوز نمیدونم اون که داره حرف میزنه کیه؟

2-رفتم رستوران یکی پا میشه میاد بعد کلی احوال پرسی و.. میگه نشناختی منو ؟

میگم زندان نبودی؟

مثل اینکه طرف را برق 3 فاز بگیره میپره بالا .دکتر شوخی میکنی؟

من فلانیم الانم هم فلیپین  دارم درس میخونم

خودم جمع و جور میکنم .میگم شوخی کردم

میگم تو فلیپین تسبیح و انگشتر از کجا میخری؟ 

3-مرده با پسرش اومده کلینیک میگه دکتر میشناسی؟

هر چی فکر میکنم هیچی یادم نمیاد

میگه بابا تو مجتمع ...همسایتون بودیم

4-زندانی میگه دکتر فلانی را میشناسی؟

میگم چطور؟

میگه گفته زنگ زدم به دکتر ...(یعنی من) سفارش کردم

ولی این مورد خدایی نه طرف را می شناختم نه زنگ زده بود

5-پسر خواهرم زنگ زده کی میایی خونمون؟

میگم شما؟

میگه:ای بابا باز که قاطی کردی دایی

6-دوستم زنگ زده میگه بابا من فلانیم چرا تحویل نمی گیری و..

منم واسه اینکه کم نیارم 

میگم:تو از کی تا حال مودب و با شعور شدی اینطور مثل آدم حرف میزنی.

شناختم منتها باور نمیکردم تو  باشی

7-کلا این روزا آلزیمر گرفتیم اساسی


 -یه راه حل خوب هم واسه از سر وا کردن آدم های که گیر میدن که من شما را قبلا کجا دیدم و... پیدا کردم تا این جمله را میگن من میگم:قبلا تو زندان نبودی

طرف هم در یک ثانیه قید آشنایی و غیره را میزند و غیب میشود


برای آمنه بهرامی او که چشمانش را بخشید

او سالهاست که دیگر نمیبیند

او از آن زیبایی خدادادی دیگر بهره ای ندارد

او با خیلی از آرزوهایش خداحافظی کرده



ولی او بخشید 

تا به خیلی ها بگویید بخشیدن چیز دیگری است




حسین پناهی

امروز کلینیک شیفتم

هوا گرمه و روز تعطیل و تا عصر که اینجا چندتا مریض بیاد منم قول دادم به خودم از پای کامپیوتر تکون نخورم

بازی پرندگان خشمگین را که بازی کردید؟

ولی امروز از عصر به شدت تو فکر حسین پناهیم

به نظر من او یه بازیگر یا یک شاعر نبود

او آشفته ای بود تنها و فیلسوفی غریب که بی هیچ دلیلی و به اشتباه از این زمانه سر در آورده بود

سادگیش و آن تنهایی و غریبی و آن کلماتی که او به طرز معجزه آسایی کنار هم میچید تا شعری گردد و آن صدای بی همتا را را ستایش میکنم

روحش شاد

پی نوشت:

تو این لینکها میتوند شعر ها و آثار حسین پناهی را ببینید سایت جالبی بود      

لینک0

لینک 1     لینک 2

فرار از زندان و....

تو اخبار میگفت که 6 زندانی از زندان اصفهان با حفر تونلی موفق به فرار شده اند و یکی از آنها به دلیل چاقی در تونل گیر کرده و موفق نشده که فرار کنه.نمیدونم چرا وقتی اسم فرار از زندان و یا فیلم و سریالهای که حاوی فرار از زندان باشه میاد .همه بی اختیار طرفدار قهرمان فیلم میشن که قراره فرار کنه یا موفق به فرار شده و بی اختیار این فراریها را تحسین میکنند.یاد ماجرای فراری های زندان خودمان افتادم که تو چند پست دنباله دار ماجراشونو براتون تعریف کردم.

زندان ما خبری نیست .جز انبوه زندانیان و کار خسته کننده و.....

اعتیاد فاجعه ای به تمام معنا

دارم فرم های زندانیان معتاد را پر میکنم .وقتی به سن شروع و نوع مواد و..دقت میکنم گویایی حقایقی دردناک است.در نظر دارم دو تا طرح تحقیقاتی در این مورد انجام بدم.دوستان کسی پروپوزال یا نظری در این ضمینه نداره.البته اسمش به عنوان همکار در مقاله درج خواهد شد.

گرما و...

من از گرما متنفرم.هوا که گرم میشه متابولیسم بدن من کاهش میابه و هیچ حوصله ای برام نمیمونه .کلافه میشم.دلم لک زده واسه برف

عنوان ندارد

من حوصله ندارم

شما چطور؟

یه سفر خوب برای آنهای که گرما و گرد و غبار کلافشون کرده

سفر به چهارمحال و بختیاری

راههای رفتن به شهرکرد:

۱-هوایی:فقط از تهران و مشهد و کویت

۲-زمینی:شهرکرد تا اصفهان ۸۰ کیلومتره با یه اتوبات توپ و یه تونل خوب یک ساعت برای کسانی که عشق سرعت نیستند.

۳-از طریق یاسوج که ۳-۴ ساعته

۴- خوزستان باید برید ایذه و بعد لردگان و بعد بروجن

۵- از داران تا شهرکرد ۱/۵ ساعته و از تیران تا شهرکرد ۱ ساعت

کجاها بریم تو شهرکرد:

۱- خود شهر شهرکرد پارکهایی زیبا داره

۱- لاله و ورودی شهرکرد:دو تا پارک زیبا و امن

۲-ملت و تهلیجان

۳- تو شهر شهرکرد هتل آزادی-خانه معلم و مهمانسرای جهانگردی است

۴- رستوران خوب قصر در خیابان کاشانی و فسد فود عالی کی ۲

اطراف شهرکرد:

قلعه دزک :

 برای رفتن به دزک که در ۳۵ کیلومتر یشهرکرد قرار دارد و آب و هوایی بی نظیر  داره از این مسیر برید:شهرکرد-فرخشهر-دستگرد -دزک در ضمن در این مسیر شما میتوانید ار پارک سرچشمه فرخشهر-باغات فرخشهر-امام زاده دستگرد هم دیدن کنید و زیباترین غروب ها را در روستای ایرانچه که ۲ کیلومتری دزک است ببینید و لذت ببرید.و همچنین دیدن از حمام تاریخی دزک و شیر سنگی بی نظیر که بر مزار شهید محراب چگینی بوده و نزدیک ۴۰۰ سال قدمت دارد دیدن کنید

۲-سامان:فاصله تا شهرکرد ۱۵ کیلومتر منطقه زیبا با باغات فراوان هلو-گردو و بادام و پل تاریخی زمان خان و ویلاهای بسیار زیبا که اجاره ای هم هستند در ضمن از سامان میتوانید به بن بروید و از گرداب بن دیدن کنید و از بن به چادگان و سد زاینده رود همه این مسیر ها یک ساعته

۳-فارسان در ۴۰ کیلومتری شهرکرد قرار دارد و شهری خنک با چشمه زیبای پیر غار در ضمن هتل خوبی هم دارد

۴-کوهرنگ:در ۸۰ کیلومتر یشهرکرد با طبیعتی بکر و هتل های خوب

۵-تالاب چغاخور:مسیر رسیدن به این تالاب زیبا و بی نظیر از این قراره فاصله تا شهرکرد ۶۰ کیلومتر:شهرکرد-شلمزار-گهرو-تالاب چغاخور در ضمن میتوانید از باغ های آورگان و امام زاده حمزعلی و شهر بلداجی هم دیدن کنید

6- گز بلداجی:

گز بلداجی یک اسم نیست بلکه اسم این گز از شهر بلداجی که در مسیر تالاب چغاخور است گرفته شده

--------

تو ۲ روز میتونی تمام چهارمحال و زیر و رو کنی در ضمن میتونی یک هفته هم بمونی و از آب و هوایخنکش لذت ببری و از دست گرما نجات پیدا کنی

امتحان کنید

اینهم یک سایت خوب در باره سفر و مخصوصا سفر به چهارمحال و بختیاری است

تهران یک روزه

گفته بودم که گزینش رد کرد و اعتراض کردم و....و چند روز قبل زنگ زدن که باید بیایی تهران و تو جلسه شرکت کنی و...شب یک شنبه با دوستم رفتیم و صبح تهران بودیم و وزارت خانه .ساعت 12 نوبت من بود و رفتیم و دوباره همان سوال ها و جواب ها .منتها چون تهران بود شدیدتر و....تو اون پست گفتم چی پرسیدن و چی مهم بود براشون.از دست خودم بیشستر عصبانی هستم که چرا این همه راه فتم.و خیلی بیشتر که چرا این همه سال موندم اینجا.

تنها سود این سفر دو شب رانندگی بود و گرمای شدید هوا و این نکته که تنها چیزی که ارزش ندرد تمام سالهای که در دورافتاده ترین مناطق به مردم خدمت کردی .

 و این بار  هم همان ماجرای های مسخره 

پی نوشت:

1-با سپاس از اسمهای زیبایی که بیان کردید 

2-دختر ما قرار ه آخر مرداد به دنیا بیاد

3-تنها چیزی که الان برام اهمیت داره دختر کوچولومه.

4-هیچ وقت دوست نداشتم از اینجا برم ولی امیدوارم زودتر راحت شوم

4-دیروز سالروز شهادت دکتر شریعتی بود نامش به بلندای تاریخ ماندگار باد




روز مرد

و اگر مردی دیدی روز مرد را به او تبریک بگو

If you saw a man these days , say congratulations


پی نوشت:

1-نه هنوز هم پر از مرد و مردانگی است دورو برمان گرچه کم رنگ شده این حضور

2-و من قدردان تمام پیام های مهرآمیزتان هستم